روانشناسی کودکان پرخاشگر

رفتار پرخاشگرانه زمانی است که کودک یا جوان نسبت به همسالان، خواهر و برادرها یا بزرگسالان واکنش خصمانه نشان می دهد که می تواند شامل پرخاشگری کلامی و فیزیکی باشد. دلایل زیادی وجود دارد که کودک یا جوان شما ممکن است پرخاشگر باشد. آنها ممکن است احساس اضطراب و ناامنی کنند. در ادامه گروه مشاوره و روانشناسی داناک مشاور توضیحات کاملی در این باره به شما ارائه می دهد. با ما همراه باشید.

خشم و رفتار پرخاشگرانه

ممکن است مشکلاتی در رابطه با همسالان داشته باشند. ممکن است در بیان احساسات یا خواسته هایشان مشکل داشته باشند. یا ممکن است سعی کنند راه خودشان را بروند.کودکان و نوجوانان مبتلا به شرایطی مانند اوتیسم، اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD) در کودکان و مشکلات پردازش حسی نیز ممکن است زمانی که احساس می کنند از کنترل خارج می شوند، رفتار پرخاشگرانه ای ازخود نشان دهند بیش از حد تحریک شوند یا مضطرب باشند.

علت‌های خشونت در کودکان

خشونت و ناسازگاری در کودکان می تواند علت های متفاوتی داشته باشد. بعضی کودکان مشکلات خلقی دارند. کودکانی که دوقطبی هستند، در مراحل شیدایی خود، اغلب پرخاشگر می شوند. آنها کنترل خود را از دست می دهند، تکانشی می شوند. از طرف دیگر، وقتی افسرده می‌شوند، اگرچه پرخاشگری کمتر رایج است، می‌توانند تحریک ‌پذیر شوند و گاهی اوقات این تحریک ‌پذیری و عصبانیت باعث می‌شود بچه‌ها را سرزنش کنند.

بیماری های روان پریشی نیز ممکن است با پرخاشگری ظاهر شوند. برای مثال، کودکان مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب به محرک‌های درونی پاسخ می‌دهند که می‌توانند آزاردهنده شوند. گاهی اوقات بچه‌های مبتلا به اسکیزوفرنی بد‌اعتماد یا مشکوک می‌شوند و بدنبال این بی اعتمادی ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز دهند کودکانی که مشکلات شناختی (آنچه که اکنون به آن آسیب فکری می گویند) یا ارتباطی (از جمله اوتیسم) دارند نیز ممکن است پرخاشگرشوند.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 اصل اساسی برای داشتن یک رابطه عاطفی پایدار

هنگامی که کودکان مبتلا به این شرایط پرخاشگر می شوند، اغلب این کار را انجام می دهند زیرا در مواجهه با اضطراب یا ناامیدی خود مشکل دارند و نمی توانند احساسات خود را مانند دیگران به زبان بیان کنند. پرخاشگری ممکن است نوعی تکانشگری نیز باشد.در کودکان مبتلا به ADHD، رایج ترین آنها، تکانشگری و تصمیم گیری ضعیف است که می تواند منجر به رفتاری شود که به عنوان پرخاشگرانه تعبیر می شود. این کودکان معمولاً عواقب اعمال خود را در نظر نمی گیرند.در اختلال سلوک، پرخاشگری بخشی از ماتریس بیماری است.

بر خلاف کودکی که عواقب اعمال خود را در نظر نمی گیرد، کودکان مبتلا به CD عمدا بدخواه هستند و درمان و پیش آگهی در آنها کاملاً متفاوت است.زمانی که کودک آسیب لوب فرونتال یا انواع خاصی از صرع دارد. در این موارد ممکن است دلیل قابل درک برای اپیزود تهاجمی وجود نداشته باشد و اپیزود می تواند دارای یک جزء انفجاری باشد.

در نهایت، مواقعی وجود دارد که پرخاشگری در کودکان یا نوجوانان توسط عوامل استرس زا در موقعیت آنها تحریک می شود و نشان دهنده یک بیماری عاطفی زمینه ای نیست. اما درک این نکته مهم است که این نسبتاً نادر است و زمانی که پرخاشگری به طور مکرر شروع به رخ دادن می کند، می تواند نشان دهنده یک مشکل عاطفی در حال ظهور باشد.

روش‌های مداخله در خشونت کودکان

به روشهای زیر می توانید بهترین واکنش را به خشم کودکان نشان دهید:

این مطلب را نیز بخوانید: رویکرد های روانشناسی

  • آرام بمانید

در مواجهه با یک کودک خشمگین، به راحتی می توانید احساس کنید که از کنترل خارج شده اید و متوجه می شوید که سر آنها فریاد می زنید. اما وقتی فریاد می زنید، شانس کمتری برای رسیدن به خواسته خود دارید. در عوض، شما فقط آنها را تهاجمی تر و سرکش تر خواهید کرد.

هر چقدر هم که سخت باشد، اگر بتوانید آرام بمانید و بر احساسات خود مسلط باشید، می توانید الگوی فرزندتان باشید و همین کار را به او بیاموزید.رفتار انفجاری یا مخرب نتیجه مهارت های عقب مانده است نه مثلاً تلاش برای جلب توجه یا محدودیت های آزمایشی. ایده این است که به کودکان مهارت‌هایی را آموزش دهیم که آنها آن مهارت ها را،برای پاسخگویی مؤثرتر به موقعیت‌هایت تحریک کننده ندارند

  • تسلیم نشوید

آنها را تشویق نکنید که با موافقت به آنچه می خواهند برسند و به این رفتار خود ادامه دهند تا بتوانید آن رفتار رامتوقف کنید.

  • رفتار مناسب را تحسین کنید

وقتی آرام شدند، آنها را به خاطرمدیریت خشم خود تحسین کنید. و هنگامی که سعی می کنند احساسات خود را به صورت شفاهی، آرام بیان کنند، یا سعی می کنند در زمینه اختلاف نظر سازش پیدا کنند، آنها را به خاطر این تلاش ها تحسین کنید.

  • حل مسئله

به آنها کمک کنید مهارت های حل مسئله را تمرین کنند. زمانی که کودک شما ناراحت نیست، زمان آن است که به او کمک کنید تا احساسات خود را بیان کند.

  • از محرک ها اجتناب کنید

اکثر بچه‌هایی که به طور مکرر دچار عصبانیت می‌شوند، این کار را در زمان‌های بسیار قابل پیش‌بینی انجام می‌دهند، مانند زمان تکالیف، زمان خواب، یا زمانی که زمان توقف بازی است، چه لگو یا ایکس‌باکس. معمولاً از کودک خواسته می شود کاری را انجام دهد که دوست ندارد، یا از انجام کاری که دوست دارد دست بردارد. هشدارهای زمانی (“ما 10 دقیقه دیگر می رویم”)، تقسیم وظایف به جهات یک مرحله ای (“اول، کفش هایت را بپوش”)، و آماده سازی کودک برای موقعیت ها (“لطفا قبل از اینکه مادربزرگ را ترک کنی از او عذرخواهی کن”.

رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان

برای یک کودک کوچکتر از 4 سال غیرعادی نیست که در هر هفته 9 حالت عصبانیت داشته باشد. دکتر دنیس سوخودولسکی، روانشناس بالینی در مرکز مطالعات کودک ییل می گوید:

پرخاشگری در کودکان

اینها می تواند شامل قسمت هایی از گریه، لگد زدن، پا زدن، ضربه زدن و هل دادن باشد که 5 تا 10 دقیقه طول می کشد. بیشتر کودکان در مهدکودک از این رفتار بیشتر می شوند. برای کودکانی که کج خلقی‌شان با افزایش سن ادامه می‌یابد و تبدیل به چیزی می‌شود که از نظر رشد مناسب نیست، کمک حرفه‌ای ممکن است ضروری باشد. به گفته سوخودولسکی، مسائل خشم شایع ترین دلیل ارجاع کودکان برای درمان سلامت روان است.

این مطلب را نیز بخوانید: مهمترین دلایل روانشناسی دیر حرف زدن در کودک

تصور می شود که ژنتیک و سایر عوامل بیولوژیکی در خشم/پرخاشگری نقش دارند. محیط زیست نیز در این امر نقش دارد. تروما، ناکارآمدی خانواده و برخی سبک‌های فرزندپروری (مانند تنبیه‌های شدید و متناقض) نیز این احتمال را افزایش می‌دهد که کودک خشم و/یا پرخاشگری را نشان دهد که در زندگی روزمره او اختلال ایجاد می‌کند.

اثرات خشونت در روان کودکان

خشونت انفجاری سه فرض اساسی را که به کودکان احساس خوشبختی می بخشد، به چالش می کشد، و گاهی اوقات آنها را در هم می شکند: این که دنیا خیرخواهانه است، معنادار است، و اینکه خود کودک ارزشمند است.غم، خشم، سرزنش خود، ناباوری، افسردگی و اضطراب همگی در کودکانی که خشونت انفجاری را تجربه کرده اند به خوبی ثبت شده است.

این تأثیرات احتمالاً تا بزرگسالی ادامه خواهند داشت . مدتها پس از پایان خشونت نحوه واکنش یک کودک به خشونت انفجاری که ممکن است وارد زندگی آنها شود بستگی به ماهیت انفجار، شرایط درگیری، کیفیت مراقبت های اجتماعی و بهداشت، اثرات مستقیم و غیرمستقیم انفجارخشم بر کودک یا مراقبین آنها، در مورد ثبات خانواده و درآمد، سن آنها، و وضعیت سلامت روحی و جسمی آنها قبل از انفجار دارد.این که چگونه چنین خشونتی به طور قابل پیش بینی بر کودک به طرق بی شمار تأثیر می گذارد، همیشه روشن نیست. اجماع در مورد عواقب درگیری و خشونت انفجاری بر سلامت روانی کودکان هنوز حل نشده است.

اختلالات سلامت روان، PTSD و سایر اختلالات روانشناختی که کودکان به دنبال تعارض با آنها تشخیص داده می شوند، گسترده و متنوع هستند و از اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)، استرس حاد، شب ادراری، از دست دادن اشتها وتا کناره گیری ازاجتماعی می تواند متغیر باشد.

روش‌های مدیریت خشونت کودکان

توانایی تشخیص زودهنگام علائم خشم می تواند به فرزند شما کمک کند تا تصمیمات مثبت تری در مورد نحوه مدیریت آن بگیرد.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 روانشناس خوب در تهران

در مورد احساسات کودک خود در هنگام عصبانیت صحبت کنید. به عنوان مثال، آنها ممکن است متوجه شوند که:

  • قلب آنها تندتر می زند
  • عضلات آنها منقبض می شود
  • دندان هایشان را به هم فشار می دهند
  • مشت می کنند
  • شکمشان می پیچد

برای مدیریت خشم از کودک بخواهید تا 10 بشمارد،از موقعیت دور شود،آهسته و عمیق نفس بکشد،برای کاهش تنش، مشت های آنها را گره کرده و باز کنید.با یک فرد قابل اعتماد صحبت کنید و برای آرامش به یک مکان خصوصی بروید.

تشخیص و شناسایی خشونت در کودکان

  • عصبانیت های دوران کودکی آنها فراتر از سن مورد انتظار است
  • زمانی که نمی توانند برنده شود یا مشکلی را حل کنند، نامید می شوند
  • معلمان آنها گزارش می دهند که آنها خارج از کنترل هستند
  • دوستان آنها نمی خواهند با آنها بازی کنند
  • آنها دیگران را به خاطر مشکلاتشان سرزنش می کنند
  • رفتار آنها برای خود یا دیگران خطرناک است
  • هنگام عصبانیت از زبان کینه توزانه یا ناپسند استفاده می کنند

همراه با واکنش های فیزیکی، کودک شما ممکن است سعی کند از زبان آزاردهنده استفاده کند تا واکنشی از شما دریافت کند یا خشم خود را منتقل کند. آنها فریاد می زنند، از هر فحشی که می دانند یا فکر می کنند استفاده می کنند و چیزهایی می گویند که عمداً به شما صدمه بزنند.آنها به دنبال دلایلی برای ناراحت شدن هستند در حالی که مسائل جزئی ممکن است باعث ایجاد مشکل شود، فرزند شما ممکن است فعالانه به دنبال دلایلی برای عصبانی شدن باشد.

این مطلب را نیز بخوانید: نقش طرحواره های کودکی در روابط عاطفی

این به این دلیل است که آنها انرژی و احساسات بیش از حدی دارند که باید آزاد کنند حتی اگر آنها را به روشی سالم ابراز نکنند.وقتی از فرزندتان می‌خواهید که اسباب‌بازی‌هایش را بردارد یا برای مدرسه آماده شود، چگونه پاسخ می‌دهد؟ این طبیعی نیست که مجبور باشید دائماً به فرزندتان دستور دهید، التماس کنید یا حتی او را به نظم و انضباط تهدید کنید تا او را مجبور به انجام کارهای ساده کنید.

اصلاح رفتار کودک پرخاشگر

توجه داشته باشید که آیا فرزندتان از اینکه ازاو خواسته می‌شود کار ساده‌ای انجام دهد عصبانی می‌شود.آیارفتار آنها زندگی خانوادگی شما را مختل می کند؟ آیا زندگی شما به دلیل مسائل خشم فرزندتان در حال تغییر است و آسیب های عاطفی و اجتماعی بر زندگی شما وارد می کند؟آیا آنها زمان و انرژی زیادی از شما می گیرند تا آرام شوند؟آیا انهااحساس می کنند نمی توانند خشم خود را کنترل کنند؟

راهکارهای روانشناسی برای کنترل خشونت در کودکان

راهکارهای زیر برای کنترل خشم در کودکان توصیه می شوند:

  • انضباط شخصی

کودکان گاهی اوقات مجبورند کارهایی را انجام دهند که از آنها لذت نمی برند: انجام تکالیف، خاموش کردن تلویزیون یا رفتن به رختخواب در شب. شکاف بین کاری که می خواهند انجام دهند و کاری که باید انجام دهند می تواند منبع خشم باشد. انضباط شخصی یک مهارت ضروری برای یادگیری کودکان است و به آنها کمک می کند تا جنبه واکنشی و عاطفی خود را مدیریت کنند.

  • نقش آفرینی

ایفای نقش می تواند راهی ارزشمند برای کودکان و بزرگسالان باشد تا محرک های خاص خشم را کشف کنند، مانند اینکه به آنها گفته شود از انجام کاری دست بکشند یا فعالیتی را انجام دهند که علیرغم اینکه برای آنها خوب است، ولی در برنامه زندگی آنها نقشی ندارد. به عنوان مثال، می توانید نقش بازی کنید نقشی که از کودک خواسته می شود اتاقش را تمیز کند، اما جنبه عاطفی کار را در نظر می گیرد و شروع به بازی می کند.چنین خود انضباطی می تواند رویکرد ارزشمندی برای جلوگیری از شروع رفتار خشمگین باشد.

تأثیرات محیطی بر خشونت کودکان

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد محیط زندگی می‌تواند بر تمایل به خشم در کودکان مدرسه‌ای تأثیر بگذارد. مطالعه ای که در لاگوس، نیجریه انجام شد، ارتباط مثبتی بین روابط خانوادگی و خشم در دانش آموزان دبیرستانی پیدا کرد.مطالعه دیگری در اکوادور نشان داد که رابطه معکوس معناداری بین جو اجتماعی خانواده و پرخاشگری در کودکان کلاس سوم وجود دارد.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

علاوه بر این، یک مطالعه در مورد مداخلات مدیریت خشم نشان داد که آموزش به دانش‌آموزان برای کنترل رفتارهای پرخاشگرانه خود می‌تواند به محیط مدرسه آرام‌تری منجر شود. این یافته ها حاکی از آن است که روابط خانوادگی و جو اجتماعی در شکل گیری استعداد خشم در کودکان مدرسه ای نقش دارد محیط زندگی می تواند بر تمایل به خشم تأثیر داشته باشد.آسیب‌های همسایگی و خشم درونی می‌توانند برای افزایش حساسیت به پیامدهای شناختی نامطلوب مانند زوال شناختی تسریع شده در تعامل باشند.

در سالهای پیش دبستانی، استعداد خشم مزاجی کودک با بازده خواب کمتر و مدت خواب شبانه کوتاهتر همراه بود.محیط زندگی عجیب و غریب مناطق سردسیر که با امواج سرد مکرر، آلودگی شدید هوا و رژیم غذایی پر کالری مشخص می شود، می تواند بر ایجاد اختلالات رشدی DDs تأثیر بگذارد.

روش‌های ارتقای رفتارهای مثبت در کودکان مستعد خشونت

خشم یک احساس طبیعی و سالم است. اما بسیاری از کودکان برای درک تفاوت بین احساسات عصبانی و رفتار پرخاشگرانه تلاش می کنند. وقتی بچه‌ها نمی‌دانند چگونه با احساسات خود کنار بیایند، ناامیدی و عصبانیت می‌تواند به سرعت به سرپیچی، بی‌احترامی، پرخاشگری و عصبانیت تبدیل شود. به کودکان بیاموزید که به احساسات خود برچسب بزنند، تا بتوانند احساسات خشم، ناامیدی را به زبان بیان کنند.

سعی کنید بگویید: “اشکال ندارد احساس عصبانیت کنید، اما ضربه زدن به دیگران اشکال دارد.” به آنها کمک کنید وقتی احساس عصبانیت می کنند متوجه شوند که عصبانی هستند وکنترل اعمال خود را در مواقع عصبانیت به دست بگیرند. گاهی اوقات، رفتار پرخاشگرانه از انواع احساسات ناراحت کننده مانند غم و اندوه یا خجالت ناشی می شود. بنابراین، به فرزندان خود کمک کنید تا بفهمند چرا احساس عصبانیت می کنند. شاید از لغو شدن یک بازی ناراحت می شوند، اما با عصبانیت پاسخ می دهند زیرا این نوع پاسخ آسان تر است.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره کودک

تقویت رفتارهای مثبت در کودکان خشن به والدین و مربیان کمک می کند تا این کودکان رفتارهای خشونت آمیز خود را بهبود بخشند. به کودک خود اطمینان خاطر دهید که در هر شرایطی در کنار او خواهید بود و همیشه از او حمایت خواهید کرد.سعی کنید با کودک خود دوستانه رفتار کنید تا اعتماد او نسبت به شما افزایش یابد.به کودک خود بگویید که همیشه باعث افتخار شما بوده است و اگر در کاری موفق نشود به از دست دادن توجه شما منجر نخواهد شد.کودک با این رفتار انگیه لازم برای انجام کارهای بعدی را در خود ایجاد خواهد کرد.

در صورت عصبانیت کودکتان سعی کنید که شما آرام بمانید محیط را ترک کنید و به او بگویید تنها در صورتی به حرفهایش گوش خواهید کرد که دست ازاینگونه رفتارهایش بردارد.از کودک خود درخواست کنید که صادق باشد و بخاطر ترس از سرزنش دروغ نگوید از او درخواست کنید که شجاعت خود را گاهی هم در راستگویی نشان دهد و اطمینان داشته باشد که از طرف شما سرزنش نخواهد شد.

به کودک بیاموزید که وقتی موضوعی باعث خشم او می شود، تلاش کند تا راه حلی برای مدیریت و حل آن موضوع پیدا کند.به کودک خود فرصتی دوباره بدهید تا خطاهای خود را اصلاح کند.در صورتی که کودک کار اشتباهی را انجام داد بجای پرخاشگری به او گوشزد کنیم که دفعاتی بوده که این کار را درست انجام داده است. به کودک اطمینان خاطر بدهید که هر جا نیاز به کمک داشت در کنارش خواهید بود. و به او بگویید که تو می توانی!تا کودک با انرژی و انگیزه بیشتری کار را انجام دهد.

به او بگویید که همه انسانها ممکن است گاهی رفتارهای اشتباهی را به صورت ناخواسته انجام دهند. برای کودکان خودفضایی ارام و مناسب بوجود آورید تا باعث کاهش استرس و عصبانیت در آنها گردد. استفاده از سیستم پاداش در تقویت رفتارهای کودکان خشن مناسب است به عنوان مثال هر بار که یک کودک خشن یک رفتار دوستانه انجام می دهد می توانید به او یک پاداش بدهید. هنگامی که کودک عصبانی یک رفتار مناسب از خود نشان می دهد آن را تحسین و تشویق کنید که باعث افزایش اعتماد به نفس و احساس قدرت در کودک می شود.

 

منابع:

https://www.google.com/search?q=%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AD%D9%85+%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%84&rlz=1C1GCEA_enIR1100IR1100&oq=&aqs=chrome.1.69i59i450l8.2275120j0

https://typeset.io/questions/is-there-any-effect-of-living-environment-on-anger-proneness-gvwjfux4i5

https://childmind.org/article/aggression-in-children-causes/

https://childmind.org/article/angry-kids-dealing-with-explosive-behavior/

https://www.yalemedicine.org/conditions/anger-issues-in-children-and-teens#:~:text=For%20children%2C%20anger%2

https://www.yalemedicine.org/conditions/anger-issues-in-children-and-teens#:~:text=For%20children%2C%20anger%2

مهمترین نکات برای درمان افسردگی

افسردگی چگونه به نظر می رسد؟ افسردگی یک احساس غم و اندوه ساده نیست که بعد از چند روز از بین برود. افسردگی می تواند هفته ها، ماه ها یا سال ها دوام بیاورد. علائم شامل خستگی مفرط، ناتوانی در تمرکز یا تصمیم گیری، احساس گناه یا اضطراب و از دست دادن علاقه به زندگی است. در ادامه با گروه مشاوره و روانشناسی داناک مشاور همراه باشید تا اطلاعات جامعی در این زمینه بدست آورید.

داروهای روانپزشکی بحث برانگیز هستند. عده ای داروها را مصرف می کنند و فایده ای برای آنها دارد،اما عده ای هم داروها را مصرف می کنند و آسیب می بینند و عده ای به کلی از آنها دوری می کنند وهرگز مصرف نمی کنند.

علاوه بر بهبودی مختصر، عوارض جانبی مضر داروهای روانپزشکی به خوبی ثبت شده است. افراد ممکن است به آکاتیزیا (اختلال حرکتی که با احساس بی قراری مشخص می شود) یا دیسکینزی دیررس (که باعث حرکات سفت و تند صورت و بدن می شود) مبتلا شوند.

عوارض جانبی با افزایش وزن، استفراغ، اسهال، گیجی، تحریک پذیری و افزایش خطر خودکشی نشان داده می شود. عواقب طولانی مدت مصرف داروهای روانپزشکی حتی مخرب تر است. متاسفانه مطالعات نشان می دهد که این داروها امید به زندگی را کوتاه می کنند.

راهکارهای طلایی برای رهایی از افسردگی

ده راه طبیعی برای مبارزه با افسردگی

برای آگاهی از اضطراب و افسردگی، ما نگاهی به ده روش طبیعی می اندازیم که ممکن است به شما کمک کند بدون کمک پزشک یا دارو بر مشکلات خود غلبه کنید.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 اصل اساسی برای داشتن یک رابطه عاطفی پایدار

  • قند تصفیه شده و کربوهیدرات را به راحتی مصرف نکنید

خوردن قند/کربوهیدرات های تصفیه شده قند خون را به سرعت بالا و پایین می کند که درنهایت می تواند باعث کاهش قند خون شود که به نوبه خود می تواند باعث علائمی مانند افسردگی، اضطراب و خستگی شود.

  • ماهی، آجیل و دانه های بیشتری بخورید

برای اطمینان از سالم ماندن اعصاب و انتقال‌دهنده‌های عصبی، مصرف روغن‌های امگا 3 موجود در ماهی سالمون، ماهی کاد، ساردین، گردو، دانه کدو تنبل و کتان را افزایش دهید.

  • سبزیجات بیشتری بخورید یا ویتامین مصرف کنید

سبزیجات یا مکمل های حاوی ویتامین های B6، B12، اسید فولیک، آهن و مواد معدنی به پردازش انتقال دهنده های عصبی مهم در بدن کمک می کنند.

  • مکمل های گیاهی

داروهای گیاهی برای درمان افسردگی،گیاهانی مانند خار مریم به دلیل تأثیر مثبتشان بر سطح سروتونین در مغز شناخته شده اند.

  • از الکل و کافئین دوری کنید

الکل یک عامل افسردگی است. کافئین یک محرک است، اما با افسردگی مرتبط است، به خصوص زمانی که با شکر ترکیب شود.تغذیه مناسب برای درمان افسردگی برای حفظ خلق و خوی سالم بسیار مهم است. یکی از بهترین عادت‌هایی که می‌توانید شروع کنید، خوردن یک وعده غذایی درعرض یک ساعت پس از بیدار شدن است، سپس هر چهار تا پنج ساعت یک وعده در هنگام بیداری بخورید.

این نوع خوردن به شما انرژی غذایی لازم را برای این که حس بهتری در طول روزداشته باشید می دهد.در حالی که به راحتی می توانید در فکر تغییر عادات غذایی خوددر درازمدت غرق شوید، برداشتن گام های کوچک می تواند موفقیت های بزرگی به همراه داشته باشد.

این مطلب را نیز بخوانید: رویکردهای روانشناسی

  • به جای شروع یک رژیم غذایی،سعی کنید تغییراتی در شیوه زندگی سالم ایجاد کنید

ازجمله انتخاب های غذایی سالم به عنوان مثال می تواند، یک تغییر ساده در نوشیدنی‌های بدون کالری برای اکثر افراد منجر به کاهش وزن مورد نظر آنها می‌شود. حداقل دو کیلوگرم کاهش وزن می‌تواند به مزایای سلامتی، نگرش مثبت و احساس بهتر جسمی و ذهنی منجر شود.

راههای درمان افسردگی

  • ورزش کنید

ورزش منظم باعث افزایش اندورفین طبیعی بدن می شود که می تواند احساس بهتری در شما ایجاد کند.

  • از نورخورشید استفاده کنید

هر روز خود را در معرض نور خورشید قرار دهید. پرده ها را باز کنید تا نور خورشید از پنجره های خانه شما بتابد.

  • به موسیقی گوش دهید

موسیقی شاد را روشن کنید، سپس با ضرب آهنگ برقصید و آواز بخوانید.

  • با افراد مثبت معاشرت کنید

معاشرت با دوستان خوب تا حد زیادی روحیه شما را بالا می برد.

  • حیوان درمانی

تعامل با حیوانات خانگی می تواند به ما احساس عشق و نیاز بدهد.البته اینها تنها نکاتی هستند که شما را در مسیر درست قرار می دهند. اگر فکر می کنید ممکن است یک مشکل جدی سلامت روان داشته باشید، می توانید با یکی ازمشاوران داناک مشاور تماس بگیرید.

  • درمان افسردگی در خانه

مهمترین نکات برای درمان افسردگی

افسردگی می تواند ساختار زندگی شما را برهم بزند. یک روز در روز دیگر ذوب می شود. تنظیم یک برنامه روزانه ملایم می تواند به شما کمک کند تا به مسیر خود بازگردید و وارد یک روال عادی شوید.

هدف گذاری کنید

وقتی افسرده هستید، ممکن است احساس کنید نمی توانید کاری انجام دهید. این باعث می شود احساس بدتری نسبت به خودتان داشته باشید. برای پیشرفت، اهداف روزانه را برای خود تعیین کنید.ازاهداف بسیار کوچک شروع کنید. هدف خود را به هدف هایی تبدیل کنید که بتوانید در آن موفق شوید، مانند شستن یک روز در میان ظرف ها. همان طور که شروع به احساس بهترشدن می کنید، می توانید اهداف روزانه چالش برانگیزتری را اضافه کنید.

ورزش و افسردگی

ورزش کنید.ورزش به طور موقت مواد شیمیایی به نام اندورفین را ترشح می کند که حس خوب را تقویت می کند. همچنین ممکن است فواید طولانی مدتی برای افراد مبتلا به افسردگی داشته باشد. به نظر می‌رسد ورزش منظم مغز را تشویق می‌کند تا خود را به روش‌های مثبت و روتین قبل تنظیم کند. چقدر ورزش نیاز دارید؟ برای بهتر شدن نیازی به دوی ماراتن ندارید. فقط چند بار پیاده روی در هفته می تواند کمک کننده باشد.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 روانشناس خوب در تهران

تغذیه مناسب برای درمان افسردگی

سالم بخورید. هیچ رژیم غذایی جادویی وجود ندارد که افسردگی را برطرف کند. با این حال، این ایده خوبی است که مراقب آنچه می خورید باشید. اگر افسردگی باعث پرخوری شما می شود، کنترل غذا خوردن به شما کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشید.اگرچه هیچ چیز قطعی نیست، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد غذاهای حاوی اسیدهای چرب امگا 3 (مانند ماهی سالمون و ماهی تن) و اسید فولیک (مانند اسفناج و آووکادو) می توانند به کاهش افسردگی کمک کنند.

خواب کافی داشته باشید

افسردگی می تواند به اندازه کافی به خواب رفتن را سخت کند و خواب کم می تواند افسردگی را بدتر کند.چه کاری می توانی انجام بدهید؟ با ایجاد تغییراتی در سبک زندگی خود شروع کنید. هر روز در ساعت معینی به رختخواب بروید و بیدار شوید.سعی کنید چرت نزنید همه چیزهایی که حواستان‌ را پرت می‌کند را ازاتاق خواب خود خارج کنید.بدون کامپیوتر و بدون تلویزیون. با گذشت زمان، متوجه می شوید که خواب شما بهبود می یابد.

مسئولیت‌ بپذیرید

وقتی افسرده هستید، ممکن است بخواهید از زندگی عقب‌نشینی کنید و مسئولیت‌های خود را در خانه و محل کارخود کنار بگذارید. درگیر ماندن و داشتن روزانه می تواند به شما کمک کند تا سبک زندگی خود را حفظ کنید که این می تواند به مقابله با افسردگی کمک کند. این مسئولیت ها شما را پایبند به امورمی کنند و به شما احساس موفقیت می دهند.

افکار منفی را به چالش بکشید

در مبارزه با افسردگی، بسیاری از کارها ذهنی است تغییر طرز فکر شما وقتی افسرده هستید، سخت است و افکارشما به بدترین نتایج ممکن می‌رسد .دفعه بعد که احساس وحشتناکی نسبت به خود داشتید، از منطق به عنوان یک درمان طبیعی افسردگی استفاده کنید.

افسردگی و درمان آن

ممکن است احساس کنید هیچ کس شما را دوست ندارد، اما آیا شواهد واقعی برای آن وجود دارد؟ ممکن است احساس کنید بی ارزش ترین فرد روی کره زمین هستید، اما آیا واقعا این احتمال وجود دارد؟ این نیاز به تمرین دارد، اما به مرور زمان می توانید آن افکار منفی را قبل از اینکه از کنترل خارج شوند، از بین ببرید.

مکمل ها

قبل از استفاده ازمکمل ها با پزشک خود مشورت کنید. شواهد امیدوارکننده‌ای برای برخی مکمل‌ها برای افسردگی وجود دارد. اینها شامل روغن ماهی، اسید فولیک و SAMe است. اما قبل از اینکه مطمئن شویم باید تحقیقات بیشتری انجام شود. همیشه قبل از شروع هر مکملی با پزشک خود مشورت کنید، به خصوص اگراز قبل دارو مصرف می کنید.

کار جدیدی انجام دهید

وقتی افسرده هستید، دررکود هستید. به خود فشار بیاورید تا کاری متفاوت انجام دهید. به یک موزه بروید. یک کتاب دست دوم بردارید و روی نیمکت پارک بخوانید. داوطلب شدن برای کاردرآشپزخونه ویا درکلاس زبان شرکت کنید.وقتی خودمان را برای انجام کاری متفاوت به چالش می‌کشیم، تغییرات شیمیایی درمغز ایجاد می‌شود. انجام کاری جدید، سطح دوپامین [مواد شیمیایی مغز] را تغییر می دهد، که باعث لذت می شود.

تفریح ​​کنید

اگر افسرده هستید، برای چیزهایی که از آن لذت می برید، وقت بگذارید. اگر دیگرهیچ چیز، سرگرم کننده به نظر نمی رسد چه؟ این فقط یک علامت افسردگی است به هر حال باید به تلاش ادامه دهید.

از مصرف الکل و سایر مواد مخدر خودداری کنید

سوء استفاده از مواد در افرادی که افسردگی دارند رایج است. ممکن است برای مقابله با علائم افسردگی خود به الکل، ماری جوانا یا سایر مواد مخدر روی آورید. مشخص نیست که آیا نوشیدن و استفاده از مواد مخدر باعث افسردگی می شود یا خیر اما مصرف طولانی مدت مواد مخدر می تواند نحوه عملکرد مغز شما را تغییر دهد و آن را بدتر کند یا منجر به مشکلات سلامت روان شود.وقتی افسرده هستید، می توانید استعداد لذت بردن از زندگی را از دست بدهید.

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیّت موضوع رازداری در جلسات مشاوره و روان درمانی

شما باید دوباره یاد بگیرید که چگونه این کار را انجام دهید. با گذشت زمان، چیزهای سرگرم کننده واقعاً دوباره احساس لذت به شما خواهند داد.

  • درمان افسردگی با طب سنتی

فواید و خطرات داروهای گیاهی برای درمان افسردگی

به طور کلی داروهای گیاهی از بافت ها و عصاره های گیاهانی تصفیه نشده تشکیل شده و دارای مزایایی از جمله هزینه کم و عوارض جانبی کمتر هستند.علاوه بر این، برخی از داروهای گیاهی بدون نسخه در دسترس هستند و به خوبی قابل تحمل و بی خطر هستند و برای درمان بیماران مناسب هستند. گاهی درمان‌های مرسوم برای آنها شکست خورده است یا عوارض جانبی غیرقابل تحملی برای آنها ایجاد کرده است.

بنابراین، درمان‌های طبیعی یک جایگزین محبوب یا کمکی برای افراد مبتلا به بیماری روانی خفیف هستند و اگر درمان با شکست مواجه شود، عواقب جدی در پی نخواهد داشت. داروهای گیاهی برخلاف داروهای ضدافسردگی مصنوعی، فاقد ویژگی‌های غلظت یکسان، مواد فعال و مواد شیمیایی بیولوژیکی یکسان هستند. علاوه بر این، برخی از داروهای گیاهی با دقت علمی مورد نیاز برای داروهای معمولی آزمایش نمی شوند و از نظر خلوص و قدرت آزمایش نمی شوند.

به عنوان مثال، SJW ممکن است اثرات مهاری مونوآمین اکسیداز داشته باشد یا سطح سروتونین، دوپامین و نوراپی نفرین را افزایش دهد و نباید با سایر داروهای ضد افسردگی مصنوعی تجویز شود. عصاره جینکو بیلوبا ممکن است با ضد انعقادها و عوامل ضد پلاکتی تداخل داشته باشد. جینسینگ Panax به طور گسترده ای استفاده می شود زیرا به خوبی تحمل می شود. با این حال، ممکن است مسئول کاهش پاسخ به وارفارین باشد.

در عین حال، گیاهان دارویی دارای انواع ترکیبات فعال دارویی هستند که ممکن است روی چندین هدف بالقوه عمل کنند و انجام مطالعات فارماکوکینتیک روی گیاهان دارویی دشوار است. در نتیجه گیری، بهره برداری از مزایای گیاهان دارویی برای جلوگیری از خطرات احتمالی همچنان یک چالش است.

  • علائم افسردگی

افسردگی (اختلال افسردگی اساسی یا افسردگی بالینی) یک اختلال خلقی شایع اما جدی است. این اختلال علائم شدیدی ایجاد می کند که بر احساس، تفکر و انجام فعالیت های روزانه مانند خواب، غذا خوردن یا کار تأثیر می گذارد. برای تشخیص افسردگی، علائم باید حداقل به مدت دو هفته وجود داشته باشد.

علائم افسردگی در بزرگسالان

علائم افسردگی می تواند پیچیده باشد و بین افراد بسیار متفاوت باشد. اگر افسرده هستید، ممکن است احساس غمگینی، ناامیدی کنید و علاقه خود را نسبت به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می بردید از دست بدهید.ممکن است علائم برای هفته ها یا ماه ها باقی بمانند وگاهی به اندازه ای بد هستند که در کار، زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی شما اختلال ایجاد می کنند.

علائم روانی افسردگی عبارتند از:

  • کم خلقی مداوم یا غمگینی
  • احساس ناامیدی و درماندگی
  • داشتن عزت نفس پایین
  • احساس گریه کردن
  • احساس گناه
  • احساس تحریک پذیری و عدم تحمل دیگران
  • نداشتن انگیزه یا علاقه به چیزها
  • تصمیم گیری برای آنها دشوار است
  • هیچ لذتی از زندگی نگرفتن
  • احساس اضطراب یا نگرانی
  • داشتن افکار خودکشی یا افکار آسیب رساندن به خود

این مطلب را نیز بخوانید: مهمترین دلایل روانشناسی دیر حرف زدن در کودک

علائم فیزیکی افسردگی عبارتند از

  • آهسته تر از حد معمول حرکت می کند یا صحبت می کند
  • تغییرات در اشتها یا وزن (معمولا کاهش می یابد، اما گاهی اوقات افزایش می یابد)
  • یبوست
  • درد غیر قابل توضیح
  • کمبود انرژی
  • میل جنسی کم (از دست دادن میل جنسی)
  • اختلال در خواب برای مثال، به سختی به خواب رفتن در شب یا بیدار شدن در صبح خیلی زود

علائم اجتماعی افسردگی عبارتند از

  • اجتناب از تماس با دوستان و شرکت کمتر در فعالیت های اجتماعی
  • نادیده گرفتن سرگرمی ها و علایق خود
  • داشتن مشکلات در خانه، کار یا زندگی خانوادگی

شدت افسردگی

افسردگی اغلب می‌تواند به تدریج بروز کند، بنابراین تشخیص اینکه خلق و خوی فرد عوض شده است دشوار است. بسیاری از مردم سعی می کنند با علائم خود کنار بیایند بدون اینکه متوجه شوند حالشان خوب نیست. گاهی اوقات ممکن است یکی از دوستان یا اعضای خانواده به شما بگویند که حالتان مثل همیشه نیست.

  • پزشکان افسردگی را در بزرگسالان به صورت کم‌، متوسط و شدید توصیف می‌کنند، بر اساس علائم، از جمله اینکه هر چند وقت یکبار علائم را دریافت می کنند و چقدر بد هستند؟
  • افسردگی چقدر طول می کشد؟
  • تاثیر بر زندگی روزمره شما چقدر است ؟

تعداد کمی از افراد مبتلا به افسردگی شدید ممکن است علائم روان پریشی داشته باشند.

غم و اندوه و افسردگی

تشخیص غم و اندوه با افسردگی دشوار است. آنها بسیاری از ویژگی های مشابه دارند، اما تفاوت های مهمی بین آنها وجود دارد.غم و اندوه پاسخی کاملاً طبیعی به فقدان است، در حالی که افسردگی یک بیماری است.افرادی که سوگوار هستند ممکن است علائم افسردگی داشته باشند، اما معمولا با گذشت زمان بهبود می یابند.

برای برخی افراد، سوگ می تواند منجر به افسردگی شود.اگر غمگین هستید طبیعی است که احساس غم داشته باشید. برخی دیگر از علائم افسردگی همراه با سوگ هستند، مانند داشتن افکار خودکشی، علائم روان پریشی و احساس ناامیدی یا احساس گناه.

  • انواع مختلفی از افسردگی

افسردگی انواع مختلفی دارد که در ادامه به آن می پردازیم:

این مطلب را نیز بخوانید: چهار نوع سبک ارتباطی اصلی

افسردگی پس از زایمان

گاهی اوقات مادران، پدران پس از بچه دار شدن دچار افسردگی می شوند. این به عنوان افسردگی پس از زایمان شناخته می شود و به روشی مشابه سایر انواع افسردگی، با گفتار درمانی و داروهای ضد افسردگی درمان می شود.

اختلال دوقطبی

همچنین به عنوان “افسردگی شیدایی” شناخته می شود. در اختلال دوقطبی دوره های افسردگی و خلق و خوی بیش از حد بالا (شیدایی) وجود دارد. علائم افسردگی شبیه افسردگی است اما حملات شیدایی می تواند شامل رفتارهای مضر مانند قمار، ولگردی کردن و داشتن رابطه جنسی ناامن باشد.

اختلال عاطفی فصلی (SAD)

همچنین به عنوان “افسردگی زمستانی” شناخته می شودSAD نوعی افسردگی با الگوی فصلی است که معمولاً مربوط به زمستان است.

اختلال نارسایی پیش از قاعدگی (PMDD)

یک نوع شدید از سندرم پیش از قاعدگی (PMS) که در آن علائمی از جمله احساس افسردگی و اضطراب در هفته های قبل از قاعدگی خود دارید.

چه زمانی باید به دنبال کمک بود؟

اگر علائم افسردگی را در بیشتر روز،هر روز بیش از 2 هفته تجربه کردید، شما می توانید به بهترین روانشناس یا روانپزشک برای درمان افسردگی درگروه مشاوره و روانشناسی داناک مشاور مراجعه کنید.در صورت درمان خلق و خوی ضعیف شما ممکن است پس از مدت کوتاهی بهبود یابد

منابع:

https://www.nhs.uk/mental-health/conditions/depression-in-adults/symptoms/

https://mindfreedom.org/kb/voices-for-choices/voices-for-choices-alternatives-to-psychiatric-drugs/?gad_source=1&gclid=CjwKCAiA6KWvBhAREiwAFPZM7o4lPdqWdOzpPbH

https://www.webmd.com/depression/features/natural-treatments

https://www.piedmont.org/living-real-change/10-ways-to-fight-depression-%E2%80%93-naturally

https://www.piedmont.org/living-real-change/10-ways-to-fight-depression-%E2%80%93-naturally

اختلال شخصیت خودشیفته و رابطه عاطفی با این افراد

اختلال شخصیت خودشیفته، اختلال روانی است که درآن افراد احساس بزرگ بودن درشخصیت خود می کنند و نیازعمیق به تحسین شدن دارند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معتقدند که به دیگران برتری دارند و به احساسات دیگران اهمیت چندانی نمی دهند. اما پشت این نقاب فوق العاده اعتماد به نفس، یک عزت نفس شکننده نهفته است که دربرابر کوچکترین منتقدان آسیب پذیراست. یک رابطه خودشیفتگی می تواند از نظرعاطفی خسته کننده باشد وتأثیرزیادی بررفاه و شادی افراد داشته باشد. در ادامه مرکز مشاوره و روانشناسی داناک مشاور اطلاعات جامعی در مورد این اختلال در اختیار شما قرار می دهد.

ما درجهانی زندگی می کنیم که به طورفزاینده ای خودشیفتگی را ترویج می دهد. آماروعلم سخت به این مورد اشاره دارد. ذهنیت «به من نگاه کن» که اغلب توسط شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک ترویج می‌شود.خودشیفته‌ها شریک‌های بسیار بدی در روابط هستند. مطالعات نشان می دهد که دریک رابطه خودشیفته، شریک زندگی شما بیشتردرگیررفتارهای دستکاری شده یا بازی با شما می شود و احتمال کمتری دارد که دردرازمدت نسبت به شما متعهد شود. کنار آمدن دررابطه با یک خودشیفته سخت است.

ده ویژگی یک فرد خودشیفته چیست؟

شناسایی ویژگی های یک خودشیفته برای درک این که آیا شما در یک رابطه خودشیفته هستید یا خیر بسیار مهم است.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 اصل اساسی برای داشتن یک رابطه عاطفی پایدار

❌ بزرگواری: خودشیفته ها اغلب یک احساس اغراق آمیز از خود بزرگ بینی نشان می دهند و معتقد هستند که منحصر به فرد هستند و مستحق برخورد ویژه هستند.

❌ عدم همدلی: همدلی سنگ بنای روابط سالم است. خودشیفته ها برای درک یا ارتباط با احساسات و تجربیات دیگران تلاش نمی کنند.

❌ دستکاری رفتار: خودشیفته ها در دستکاری دیگران برای تامین نیازهای خود مهارت دارند و اغلب ازآسیب پذیری های شریک زندگی خود سوء استفاده می کنند.

❌ نیاز دائمی به توجه: خودشیفته ها خواهان توجه و تایید دائمی هستند و اغلب به دنبال تحسین دیگران هستند.

❌ استحقاق: یک خودشیفته معتقد است که مستحق برخورد ویژه است و اغلب بدون پشیمانی از دیگران سوء استفاده می کند.

❌ روابط کم عمق: روابط آنها فاقد عمق و ارتباط عاطفی واقعی است، زیرا خودشیفته ها دردرجه اول بر نیازهای خود تمرکز می کنند.

❌ حسادت: افراد خودشیفته ممکن است نسبت به دیگران حسادت داشته باشند و هنگامی که شریک زندگی آنها مورد توجه یا تحسین قرارمی گیرند، حسادت خود را نشان می دهند.

❌ فقدان مسئولیت پذیری: آنها به ندرت مسئولیت اشتباهات یا اعمال خود را برعهده می گیرند و اغلب دیگران را به خاطر نتایج منفی سرزنش می کنند.

❌ واکنش شدید به انتقاد: خودشیفته ها عزت نفس شکننده ای دارند و به شدت به انتقاد واکنش نشان می دهند و اغلب حالت تدافعی یا عصبانیت می گیرند.

❌ استثمار: آنها تمایل دارند دیگران را برای منافع شخصی خود استثمار کنند، چه برای حمایت عاطفی، مالی، یا سایر اشکال.

چگونه می توانید تشخیص دهید که با یک فرد خودشیفته دررابطه هستید؟

اگر شریک زندگی شما تماماً به فکرخودش است و همیشه به توجه و تأیید نیازدارد، ممکن است خودشیفته باشد. اگر کسی به راحتی شما را نادیده می گیرد یا بیش ازحد به انتقاد واکنش نشان می دهد، ممکن است خودشیفته باشد. اگر احساس می کنند همیشه حق با آنهاست، بیشتر می دانند، یا باید بهترین باشند و غیره، اینها هم نشانه های خودشیفتگی است.

این مطلب را نیز بخوانید: رویکردهای روانشناسی

افراد خودشیفته ممکن است فقط زمانی به شما اهمیت دهند که شما درحال برآورده کردن نیازهای آنها یا خدمت به هدفی برای آنها باشید. یک رابطه خودشیفتگی می تواند منجر به پریشانی عاطفی زیادی شود.

تخمین زده می شود که حدود 1٪ از جمعیت ازخودشیفتگی رنج می برند. با این حال، بسیاری از افرادی که خودشیفتگی دارند به دنبال درمان نیستند و بنابراین هرگز تشخیص داده نمی شوند. مطالعات نشان می دهد که مردان بیشتر درمعرض خودشیفتگی هستند. تقریباً 75 درصد از افراد مبتلا به خودشیفتگی مرد هستند. اگرچه تقریباً همه دارای برخی از ویژگی های خودمحور یا خودشیفته هستند، اکثر افراد معیارهای داشتن اختلال شخصیت را ندارند.

با این حال، بخش رو به رشدی ازجمعیت وجود دارد که تعداد بیشتری از ویژگی‌های سمی و خودشیفته را نشان می‌دهند، که تأثیر نامطلوبی برزندگی آنها وافراد نزدیک به آنها می‌گذارد، حتی اگرخودشیفته ها تشخیص بالینی را نداشته باشند.

در حالی که مطالعات نشان می‌دهد که بسیاری ازخودشیفته‌ها آزادانه به تمایلات خودشیفتگی خود اعتراف می‌کنند، مهم است که توجه داشته باشیم که بیشتر خودشیفته‌ها دربرابر تشخیص خودشیفتگی مقاومت می‌کنند. خودشیفته ها معمولاً دوست ندارند به آنها گفته شود خودشیفته هستند. درواقع، آنها اغلب یک واکنش منفی و فرار قوی دارند.

اختلال خودشیفتگی

برخی ازویژگی‌های رایج یک خودشیفته

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیّت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

  • احساس استحقاق یا برتری
  • عدم همدلی
  • رفتارهای دستکاری شده یا کنترلی
  • نیاز شدید به تحسین
  • روی برآورده شدن نیازهای خود تمرکز دارد و اغلب نیازهای دیگران را نادیده می گیرد
  • سطح بالای پرخاشگری
  • در گرفتن بازخورد در مورد رفتار خود مشکل دارند

افراد خودشیفته معمولاً والدین خودشیفته ای دارند والدین آنها می خواستند آنها عالی باشند، بنابراین آنها می توانند پدرومادر یک فرد بزرگ، بهترین هنرمند، باهوش ترین دانش آموز و غیره باشند. اغلب افراد خودشیفته نیز مورد غفلت قرارمی گرفتند، زیرا والدین آنها آنقدر روی خودشان متمرکز بودند که نمی توانستند با آنها هماهنگ شوند.

کودک تنها زمانی برای این والدین مفید بود که برای آنها هدفی را دنبال می کرد. اغلب والدین یک فرد مبتلا به خودشیفتگی، بین گرسنگی عاطفی نسبت به کودک و بی علاقگی به اوبه تناوب تغییر می کردند.

خودشیفته‌ها بسیار شکننده هستند، زیرا طرف دیگر احساس خودستایی آنها،عزت نفس بسیار پایین است، بنابراین، برای این افراد،حتی انتقاد جزئی نیزمی تواند یک آسیب خودشیفتگی باشد، که منجر به طغیان خشم و تلاش های ناامیدانه برای بازیابی عزت نفس شکننده و متورم خود می شود. اغلب، اظهارات تحقیرآمیز به آنها کمک می کند تا تصویر برتر خود را دوباره ایجاد کنند. تحقیر، یک رفتاررایج در روابط خودشیفته است. این رفتار را می‌توان به نیاز بالاترازدیگران بودن که خودشیفته‌ها احساس می‌کنند دانست.

انواع مختلف خودشیفتگی چیست؟

در حالی که همه خودشیفته ها احتمالاً رفتارهای خاصی از خود نشان می دهند، همه خودشیفته ها یکسان نیستند. در واقع، دو نوع مختلف خودشیفتگی وجود دارد، خودشیفتگی بزرگ و خودشیفتگی آسیب پذیر. این نوع خودشیفتگی از تجربیات مختلف دوران کودکی سرچشمه می گیرد و منجر به رفتارهای متفاوتی در یک رابطه می شود.خودشیفته‌های بزرگ سطوح بالایی از بزرگ‌ نمایی، پرخاشگری و تسلط را نشان می‌دهند.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 روانشناس خوب در تهران

آنها اعتماد به نفس بیشتری دارند و حساسیت کمتری دارند. آنها اغلب نخبه گرا هستند و مشکلی ندارند که به همه بگویند چقدرعالی هستند. معمولاً با خودشیفته‌های بزرگ به گونه‌ای رفتارمی‌شد که گویی دراوایل کودکی خود برتر بودند و با انتظار ادامه این نوع روند درزندگی حرکت می‌کنند.

در روابط، افراد خودشیفته بزرگ، اگر احساس کنند رفتار خاصی را که فکر می کنند حق دارند، دریافت نمی کنند، به احتمال زیاد آشکارا درگیر خیانت می شوند یا به طور ناگهانی شریک زندگی خود را ترک می کنند.

از طرف دیگر، خودشیفته‌های آسیب‌ پذیر، از نظرعاطفی بسیار حساس‌ تر هستند. آن‌ها چیزی را دارند به عنوان یک «بزرگ شکننده» ، که در آن خودشیفتگی آن‌ها به‌عنوان نمای محافظت ازاحساسات عمیق‌ تر بی‌کفایتی عمل می‌کند. خودشیفته‌های آسیب ‌پذیر بین احساس برتری و حقارت به جلو و عقب می‌چرخند. زمانی که با آنها به گونه ای رفتار نمی شود که گویی خاص هستند، اغلب احساس قربانی بودن یا اضطراب می کنند.

این نوع خودشیفتگی معمولاً دراوایل کودکی به عنوان یک مکانیسم مقابله ای برای مقابله با سوء استفاده یا بی توجهی ایجاد می شود. درروابط، خودشیفته‌های آسیب‌پذیر اغلب نگران این هستند که شریک‌هایشان چگونه آنها را درک می‌کنند. آن‌ها می‌توانند نسبت به معاشقه‌ها یا روابط شریک زندگی‌شان بسیار مالک، حسود و پارانوئید باشند.

چگونه یک شریک خودشیفته بر یک رابطه تأثیر منفی می گذارد؟

روابط خودشیفتگی بسیار چالش برانگیز است. همسران خودشیفته معمولاً در دوست داشتن شخص دیگری به جزخود مشکل دارند، زیرا آنها واقعاً خود را دوست ندارند. آن‌ها آنقدر روی خودشان متمرکز هستند که واقعاً نمی‌توانند شریک زندگی‌شان را به‌عنوان یک فرد جدا ببینند.

آنها تمایل دارند که شریک زندگی خود را فقط بر حسب چگونگی برآوردن نیازهایشان ببینند. همسر و فرزندان آنها فقط از نظر توانایی آنها در برآوردن نیازهای او ارزش گذاری می شوند. همسران خودشیفته اغلب توانایی همدلی با احساسات شریک خود را ندارند. این عدم همدلی منجر به بسیاری از احساسات سخت می شود.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

با این حال بسیاری از مردم به سمت روابط خودشیفته گرایش دارند. همسران خودشیفته می توانند بسیار فریبنده باشند، به خصوص در ابتدا. آنها تمایل به داشتن شخصیت “بزرگ” دارند. آنها می توانند به شما این احساس را بدهند که شما هم باید عالی باشید تا آنها شما را انتخاب کنند. با این حال، به مرور زمان، آنها می توانند در روابط بسیار کنترل کننده باشند. آنها ممکن است احساس حسادت کنند یا به راحتی آسیب ببینند.

هنگامی که آسیب های خودشیفتگی رخ می دهد واکنش های آن ها نمایشی و توجه طلبانه می شود. اثرات خودشیفتگی در رابطه با عملکرد بین فردی بسیار مهم است. به طور کلی، خودشیفتگی با رفتار به گونه‌ای همراه است که فرد در برخوردهای اولیه با غریبه‌ها دوست ‌داشتنی‌ تر تلقی می‌شود اما این رفتاردوست‌ داشتنی با گذشت زمان و افزایش مواجهه با فرد خودشیفته کاهش می‌یابد.

به همین دلیل است که بسیاری از افراد که در یک رابطه خودشیفتگی طولانی مدت بوده اند، در ابتدا یک دوره ماه عسل بسیار پرشوروهیجان انگیز وسپس با کاهش رفتارهای دوست داشتنی و افزایش رفتارهای خودمحورانه، کاهش شدیدی را توصیف می کنند. خودشیفته ها مستعد این هستند که دیوانه وارعاشق کسی شوند و با این حال، این عشق و تعهد اولیه به راحتی قابل دوام نیست.

وقتی در یک رابطه خودشیفته هستید، ممکن است احساس تنهایی کنید. ممکن است احساس کنید که فقط یک وسیله جانبی هستید و نیازها و خواسته‌های شما بی‌اهمیت هستند. همسران خودشیفته طوری رفتار می کنند که انگار همیشه حق با آنهاست،آنها همیشه خود را بهترمی دانند و شریک زندگی آنها نادان یا ناتوان است. این موضوع اغلب باعث می شود که طرف دیگر دررابطه یا عصبانی باشد و سعی کند ازخود دفاع کند یا با این تصورمنفی از خود و احساس بدی که نسبت به خودش دارد احساس حقارت کند.

خودشیفتگی و روابط

چگونه از الگوی رابطه خودشیفته رها شویم؟

رهایی از یک رابطه خودشیفتگی مستلزم شجاعت، خودآگاهی و تعهد به رفاه خود است. در اینجا چند مرحله ضروری برای کمک به شما برای مقابله و در نهایت فرار از این چرخه مخرب آورده شده است.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاور کودک

✅ نشانه ها را بشناسید: خود را در مورد ویژگی های خودشیفتگی آموزش دهید، زیرا درک این ویژگی ها به شما کمک می کند تشخیص دهید که آیا در یک رابطه خودشیفتگی هستید یا خیر.

✅ به دنبال حمایت باشید: با دوستان، خانواده یا مربی روابط تماس بگیرید که می تواند درحین عبورازچالش های رابطه، حمایت عاطفی و راهنمایی ارائه دهد.

✅ مرزها را تعیین کنید: برای محافظت ازخود در برابر دستکاری و سوء استفاده عاطفی بیشتر، مرزهای واضحی را تعیین کنید. نیازهای خود را قاطعانه بیان کنید و دراجرای مرزهای خود محکم بایستید.

✅ روی مراقبت از خود تمرکز کنید: سلامت جسمی، عاطفی و روانی خود را دراولویت قراردهید. در فعالیت هایی شرکت کنید که به شما شادی می بخشد و به بهبود خود کمک می کند.

✅ یک شبکه پشتیبانی بسازید: اطراف خود را با افراد مثبت و فهمیده ای احاطه کنید که شما را تقویت و توانمند می کنند. حمایت آنها می تواند به مقابله با اثرات منفی رابطه خودشیفتگی کمک کند.

✅ توانمندسازی را تمرین کنید: با قدردانی ازنقاط قوت، دستاوردها و ویژگی های مثبت خود، عزت نفس و ارزش خود را بازسازی کنید. تصورمنفی ازخود را که ممکن است خودشیفته در شما ایجاد کرده باشد به چالش بکشید.

✅ کمک حرفه ای را در نظر بگیرید: اگر عوارض عاطفی زیاد شد، از یک متخصص سلامت روان که در روابط خودشیفته تخصص دارد، راهنمایی بگیرید. این درمان شخصی می تواند ابزارها و استراتژی هایی را برای مقابله موثر در اختیار شما قرار دهد.

✅ برای خروج خود برنامه ریزی کنید: اگر رابطه سمی و غیرقابل جبران است، برنامه ای برای خروج ایمن از موقعیت ایجاد کنید. این ممکن است شامل جستجوی مشاوره حقوقی، یافتن مکانی امن برای اقامت و ایجاد استقلال مالی باشد.

✅ عدم تماس: قطع تمام تماس ها با شریک خودشیفته اغلب برای بهبودی شما ضروری است. این شامل رسانه های اجتماعی، پیامک و هر نوع ارتباطی است.

✅ روی آینده تمرکز کنید: همانطور که برای بهبودی و حرکت رو به جلو کار می کنید، روی رشد و شادی شخصی خود تمرکز کنید. فرصت ها، علایق و روابط جدیدی را که با رفاه شما همخوانی دارد، درآغوش بگیرید.

در نتیجه، قرار گرفتن در یک رابطه خودشیفتگی می تواند از نظر عاطفی به عزت نفس و سلامت روان شما آسیب برساند.درک ویژگی‌های یک خودشیفته، شناخت الگوهای قابل پیش‌بینی و برداشتن گام‌های پیشگیرانه برای رهایی، برای بازیابی بهزیستی وداشتن یک زندگی رضایت‌ بخش بسیار مهم است.به یاد داشته باشید، شما سزاوار رابطه ای هستید که بر اساس احترام متقابل، همدلی و عشق واقعی ساخته شده باشد.

برخی ازکارهایی که یک فرد می تواند برای مقابله با همسرخودشیفته انجام دهد چیست؟

اگر خود را در یک رابطه خودشیفتگی می بینید، ابتدا می توانید آنچه را انتخاب کرده اید بشناسید ودرمورد انگیزه های ناخودآگاهی که ممکن است شما را به انتخاب چنین شریکی سوق داده باشد فکر کنید.

آیا شما یک والدین خود محور داشتید؟ آیا از اینکه شریک زندگی خود شما را تحت کنترل دارد راحت هستید، بنابراین می توانید منفعل تر رفتار کنید؟ آیا ازوابستگی به کسی که درکانون توجه است احساس ارزشمندی می کنید؟ آیا تصویر منفی ای که از خودتان با انتقادها و نگرش های برترشان ایجاد می کنند با افکار انتقادی شما در مورد خودتان طنین اندازمی شود؟

این مطلب را نیز بخوانید: مهمترین دلایل روانشناسی دیر حرف زدن در کودک

بسیاری از افرادی که عاشق افراد خودشیفته می شوند، مشکلاتی در مورد وابستگی مشترک دارند. آنها مقدار معینی از سوء استفاده را تحمل می کنند زیرا به اندازه کافی به خودشان اعتماد ندارند که بتوانند حد و مرزی تعیین کنند یا خودشان باشند.

درک نقش شما دررابطه خودشیفتگی مهم است. سپس می توانید شروع به چالش کردن خود برای تغییر نیمی از پویایی خود کنید. این به نوبه خود، شریک زندگی شما را به چالش می کشد تا سبک روابط خود را تغییر دهد.

شما می توانید شکنندگی عزت نفس شریک زندگی خود را تشخیص دهید و برای این واقعیت که احساس متورم خود، برتری و بزرگ نمایی شریک زندگی تان سرپوشی است برای طرف مقابل نفرت از خود و احساس بی کفایتی، دلسوزی کنید. شما همچنین می توانید با یادگیری تمرین شفقت به خود، اعتماد به نفس و ارزش خود را تقویت کنید. قربانی نباشید در همه برخوردها، برابر رفتار کنید.

مردم چگونه می توانند با خودشیفتگی خودروبروشوند وبرآن غلبه کنند؟

یک خودشیفته می تواند خودشیفتگی خود را به چالش بکشد و با تشخیص و جدا شدن از هر دو نگرش خودآرامبخش، خودستایی و خود تهاجمی صدای درونی انتقادی خود، بر خود غلبه کند. نگرش هایی که آنها خیلی زود در زندگی خود درونی کردند. آنها باید این نگرش ها را نسبت به خود و دیگران تشخیص دهند و به چالش بکشند.

یک روش برای انجام این کار از طریق صدا درمانی است.راه دیگر برای درمان خودشیفتگی، پرورش شفقت به خود است تا عزت نفس. تفاوت بین عزت نفس و شفقت به خود این است که عزت نفس بر ارزیابی خود در رابطه با دیگران متمرکز است و بر نیاز به خاص بودن تأکید دارد. در حالی که شفقت به خود بر “رفتار با مهربانی با خود، شناخت انسانیت مشترک و توجه به هنگام ودرنظر گرفتن جنبه های منفی خود” تمرکز دارد.

مطالعات نشان داده است که عزت نفس در سطوح بالاتر منجربه خودشیفتگی می شود، اما شفقت به خود نه. شفقت به خود درواقع با خودشیفتگی مبارزه می‌کند، زیرا شامل ایده انسانیت مشترک با سایر انسان‌ها می‌شود، که منجر به شفقت بیشتر برای دیگران می‌شود. شفقت به خود همچنین خودآگاهی واقعی را تقویت می‌کند، ویژگی که بسیاری از خودشیفته‌ها فاقد آن هستند، زیرا باعث می‌شود مراقب عیوب خود باشیم، که اولین قدم برای تغییر ویژگی‌های منفی در خودتان است.

این مطلب را نیز بخوانید: اختلالات سوماتیک سمپتوم

برای اینکه امیدی به بازیابی یک رابطه خوب از یک رابطه خودشیفتگی وجود داشته باشد، خودشیفته باید بر ویژگی های خودمحور و منفی خود غلبه کند. آنها باید عادات خود بینی و موضع من برتر خود را به چالش بکشند.

آنها باید بر توسعه ظرفیت خود برای همدلی و احترام به دیگران تمرکز کنند. در نهایت، آنها نیاز به توسعه اهداف متعالی، مراقبت و سرمایه گذاری دررفاه دیگران دارند. سخاوتمند بودن و بخشش به دیگران نمونه هایی از رفتارهایی است که اصلاح کننده است و باعث ایجاد عزت نفس واقعی و تمرین تمرکز بر بیرون از خود است.

 

https://www.linkedin.com/pulse/10-warning-signs-you-narcissistic-relationship-how-cope-bradshaw

دلایل نشخوارذهنی وراههای مقابله با آن

نشخوارفکری زمانی است که احساس می کنید درچرخه ای ازافکارمنفی گیرکرده اید. می تواند با اضطراب و سایراختلالات همراه یا تشدید شود.انجمن روانشناسی آمریکا نشخوارفکری را به عنوان “تفکر وسواسی شامل افکار یا مضامین مفرط و تکراری که با اشکال دیگر فعالیت ذهنی تداخل می کند” تعریف می کند.این می تواند نشانه ای از مشکلات مختلف سلامت روان باشد.

APA اضافه می کند که نشخوارفکری معمولاً با اختلال وسواس فکری-اجباری واختلال اضطراب فراگیررخ می دهد. نشخوار فکری زمانی است که در حلقه ای ازافکارمنفی مکرردرمورد گذشته گیر کرده اید و به نظر نمی رسد حتی اگربخواهید که متوقف شود این اتفاق بیفتد.این چرخه‌ای ازنگرانی‌های بیش ازحد است که در آن ما مکرراً به همان افکار منفی برمی‌گردیم. وقتی نشخوارمی کنیم، بارها و بارها به افکار مزاحم خاصی فکر می کنیم.اگر قبلاً با افسردگی یا اضطراب زندگی می کردید، این چرخه فکری منفی می تواند برسلامت روان شما تأثیر بگذارد و همچنین علائم را تشدید کند.

این مطلب را نیز بخوانید: رویکردهای روانشناسی

با این حال، بین نگرانی در مورد یک مشکل و نشخوار کردن در گذشته تفاوت وجود دارد. یکی ازراه‌های ساده برای متمایز کردن آنها این است که از خود بپرسید آیا وقتی به رویداد گذشته فکر می‌کنید روی راه‌ حل‌ها یا درس‌های احتمالی تمرکز کرده‌اید؟ اگر به طورانحصاری روی جنبه‌های منفی تمرکز کرده‌اید، احتمالاً نشخوار فکری است.

در نشخوار فکری، ما همچنان به وسواس فکری ادامه می‌دهیم، بدون اینکه به سمت راه‌ حلی پیش برویم.نشخوار فکری یک رفتار است و یک وضعیت سلامت روان نیست. اگرچه این یک علامت رایج در اختلالات اضطرابی و خلقی است. اما لازم نیست دائمی باشد. شما می توانید یاد بگیرید که آن را مدیریت کنید. حواس پرتی، مدیتیشن و سایر نکات ممکن است به شما در شکستن چرخه نشخوارفکری کمک کند.

نشخوار فکری چگونه بر سلامت روان تاثیر می گذارد؟

نشخوار فکری می تواند بر سلامت روان شما تأثیر بگذارد، حتی اگرسلامت روانی نداشته باشید. بازگشت مکرربه همان افکارمنفی و چسبیدن به آنها تأثیرات گسترده ای دارد.درهرصورت، می توان این اثرات را مدیریت کرد و راه هایی برای مقابله با پریشانی وجود دارد.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 اصل اساسی برای داشتن یک رابطه عاطفی پایدار

  • ایجاد یا افزایش علائم اضطراب و افسردگی
  • باعث می شود شما در حالتی دائمی از ترس زندگی کنید
  • توانایی تمرکز شما را مختل می کند
  • ممکن است اغلب احساس غمگینی، یا عصبانیت کنید
  • انگیزه شما را از بین می برد و توانایی شما برای احساس شادی را محدود می کند
  • الگوهای خواب شما را تغییر دهد
  • چالش‌های فیزیولوژیکی مانند التهاب سیستمیک ایجاد کند
  • فکر کردن مداوم به جنبه های منفی گذشته نیز می تواند بر سلامت عاطفی شما تأثیر بگذارد..چه زمانی باید به دنبال کمک بود وقتی فکرکردن به گذشته شروع به تأثیر منفی بر زندگی شما می کند، ممکن است ایده خوبی باشد که به دنبال کمک حرفه ای باشید.
  • طولانی شدن یا تشدید افسردگی
  • توانایی شما در تفکر و پردازش احساسات را مختل می کند
  • ایجاد یا تشدید اضطراب، مشکلات خواب و رفتارهای تکانشی
  • تشدید و حفظ پاسخ های استرس، منجر به استرس مزمن می شود
  • افزایش خطرالتهاب و مشکلات سلامت جسمانی در نتیجه استرس
  • افزایش خطراختلالات مصرف مواد
  • نشخوار فکری می تواند نگرانی را به یک عادت یا شیوه زندگی تبدیل کند

چه چیزی باعث نشخوارفکری می شود؟

❌ این باورکه با نشخوار فکری، بینشی نسبت به زندگی یا مشکل خود به دست خواهید آورد

❌ داشتن سابقه ضربه روحی یا جسمی

❌ مواجهه با استرس های مداومی که نمی توانید آنها را کنترل کنید

❌ نشخوار فکری همچنین می تواند بر افرادی با ویژگی های شخصیتی مانند کمال گرایی، اضطراب و نگرانی بیش از حد در مورد روابط خود با دیگران تأثیر بگذارد.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 روانشناس خوب در تهران

❌ تمرکزروی رویدادهای منفی گذشته و سرزنش خود به خاطر آنها

❌ تفسیر منفی تر وقایع جاری

❌ احساس ناامیدی بیشترنسبت به آینده

❌ نشخوار فکری می تواند یک چرخه سخت برای شکستن باشد، اما راه هایی برای متوقف کردن این افکار مزاحم وجود دارد. هنگامی که چنین افکاری شروع می شوند، متوقف کردن سریع آنها ممکن است از شدیدترشدن آنها جلوگیری کند.

مشکلات ذهنی و روانی

دوازده نکته برای متوقف کردن نشخوارفکری

در ادامه توجه شما را به نکاتی برای توقف نشخوار ذهنی جلب می کنیم:

✅ حواس خود را پرت کنید

وقتی متوجه شدید که شروع به نشخوار فکری کرده اید، پیدا کردن یک عامل حواس پرتی می تواند چرخه فکر شما را بشکند.

برای مثال،

  • با یکی از دوستان یا اعضای خانواده تماس بگیرید
  • کارهای خانه خود را انجام دهید
  • تماشای یک فیلم
  • کشیدن یک عکس
  • کتاب بخوانید
  • کمی ورزش کنید

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیّت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

✅ برنامه ریزی و اقدام کنید

به جای تکرارمکررهمان افکارمنفی، افکار خود را به بخش‌های کوچک‌ تر تقسیم کنید و برای مقابله با هر یک، هر چند کوچک، برنامه‌ریزی کنید.آن را روی یک تکه کاغذ بنویسید. تا جایی که ممکن است مشخص باشند وهمچنین با انتظارات خود واقع بین باشید.

پس از ایجاد یک برنامه، یک قدم کوچک برای رسیدگی به موضوع بردارید. سپس، وقتی آماده شدید، قدم بعدی را بردارید.هدف ازاین فعالیت این است که نشخوار فکری شما را مختل کند. ممکن است به شما کمک کند تا درحل نگرانی به جلو حرکت کنید، و همچنین می تواند باعث شود که کنترل بیشتری داشته باشید.

✅ به روی آنچه را که می توانید تغییر دهید و نمی توانید تغییردهید، کار کنید

نشخوارفکری اغلب از تجربیات منفی قبلی ناشی می شود. برخی ازاین تجربیات را نمی‌توانیم تغییر دهیم، اما می‌توانیم نگاهمان را به آنها تغییر دهیم.

  • اگر آن شغل را پیدا نکردید، آیا می‌توانید رزومه خود را اصلاح کنید و دوباره کار کنید؟
  • اگر اشتباهی مرتکب شده اید یا تجربه بدی داشته اید، آیا می توانید اقداماتی را برای جلوگیری از تکرار آن انجام دهید؟
  • اگر واقعاً نمی‌توانید چیزی را تغییر دهید، شاید لازم نباشد نگران آن باشید.

✅ تغییر مکان

سعی کنید زمانی را در مکانی بگذرانید که قبلاً در آن شاد بوده اید.شاید جایی در این نزدیکی باشد که بتوانید در آن قدم بزنید، قهوه بنوشید یا مدتی در پارک بنشینید.

✅ افکار خود را مجدداً مرور کنید و دیدگاهی به دست آورید ما اغلب وقتی فکر می‌کنیم اشتباهی مرتکب شده‌ایم، خارج از نوبت صحبت کرده‌ایم یا فکرمی‌کنیم.

مسئول اتفاق بدی هستیم، نشخوار می‌کنیم.اگر بتوانید یک فکر را بررسی کنید ممکن است متوجه شوید که آن نادرست است.به عنوان مثال، اگر درمحل کار اشتباهی مرتکب شده اید، ممکن است به موارد زیر کمک کند:

  • در نظر بگیرید که اشتباه درک شده شما درواقعیت چه تأثیری خواهد داشت
  • به یاد بیاورید که چنین چیزی قبلاً چه زمانی اتفاق افتاده است، و چگونه به وقوع پیوسته است
  • اقداماتی را برای تصحیح خطا انجام دهید
  • در صورت لزوم عذرخواهی کنید
  • به یاد داشته باشید که همه اشتباه می کنند

✅ اهداف زندگی خود را دوباره تنظیم کنید

کمال گرایی و هدف گذاری غیرواقع بینانه می تواند منجر به ترس یا درک شکست شود و این می تواند منجر به نشخوار فکری شود.تعیین اهداف غیرواقعی ممکن است باعث شود نگران این باشید که چرا وچگونه به یک هدف نرسیده‌اید یا برای رسیدن به آن چه باید می‌کردید. تعیین اهداف واقع بینانه ترکه قادر به دستیابی به آنها هستید می تواند خطرات ناشی از تفکر بیش از حد در اعمال خود را کاهش دهد.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

✅ روی افزایش عزت نفس خود کار کنید

بسیاری از افرادی که نشخوار فکری می کنند مشکلاتی را درمورد عزت نفس گزارش می دهند. درواقع، به گفته برخی از دانشمندان، ممکن است بین کمبود عزت نفس و تمایل به نشخوار فکری ارتباطی وجود داشته باشد.راه های افزایش عزت نفس شامل بررسی و قدردانی از نقاط قوت و ایجاد آنهاست.

✅ محرک های خود را درک کنید

هر بار که متوجه شدید در حال نشخوار فکری هستید، موقعیتی را که در آن قرار دارید یادداشت کنید.

این شامل:

  • جایی که شما هستید
  • چه ساعتی از روز است
  • چه کسی با شماست (اگر کسی باشد)
  • کاری که شما انجام می دادید
  • هر محرکی که افکار ناخواسته را شروع کرده باشد
  • آگاهی از این محرک ها ممکن است به کاهش هر گونه تمایل به نشخوار کمک کند

✅ با یک دوست صحبت کنید

نشخوارافکارمی تواند باعث شود احساس انزوا کنید. یک دوست قابل اعتماد ممکن است بتواند دیدگاهی بیرونی ارائه دهد که می تواند به شکستن چرخه کمک کند.همچنین ممکن است از آنها بخواهید که به شما کمک کنند تا فهرستی ازاقدامات یا رویدادهایی که درگذشته به خوبی انجام شده است تهیه کنید. این می تواند به شما در به دست آوردن دیدگاه کمک کند.حتماً با دوستی صحبت کنید که بتواند این دیدگاه را به شما بدهد تا این که با شما نشخوار فکری کند.

✅ درمان را امتحان کنید

اگر افکار نشخوار کننده شما زندگی شما را تسخیر می کند، ممکن است بخواهید درمان را در نظر بگیرید. یک درمانگر می تواند به شما کمک کند تا علت نشخوار فکری و چگونگی رسیدگی به مشکلات موجود در آنها را شناسایی کنید.درمان شناختی رفتاری (CBT) می تواند به شما کمک کند تا راه های جدیدی برای نزدیک شدن به موقعیت ها ایجاد کنید. مشاوره یک به یک می تواند فرصتی برای کاوش عمیق تر و رسیدگی به هر گونه علت زمینه ای فراهم کند.

✅ انتظارات خود را تعیین کنید

اگر اهدافی را برای خود تعیین کنیم که خیلی بالا هستند، ممکن است هرگز به آنها نرسیم. این می تواند باعث شود که ارزش خودمان را زیر سوال ببریم و ممکن است به نشخوار فکری منفی منجر شود، مانند “من هرگز به اندازه کافی خوب نخواهم شد”.ممکن است زمان آن رسیده باشد که آنچه را که به طور واقع بینانه می توانید انجام دهید ارزیابی کنید و انتظارات خود را تنظیم کنید.

  • به طور مداوم بر روی ایجاد عزت نفس کار کنید
  • مراقبت از خود
  • انجام کارهایی که از آنها لذت می برید و در آنها عالی هستید
  • ستایش خود برای موفقیت هایتان
  • خودت را به خاطر اشتباهاتت ببخش

این مطلب را نیز بخوانید: مشاور کودک

راههایی برای توقف نشخوار فکری

در حالی که نشخوار فکری یک اختلال نیست، معمولاً با شرایط مختلف سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب و OCD رخ می دهد. در برخی موارد، داروهایی مانند مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs)، مهارکننده‌های بازجذب سروتونین-نوراپی نفرین (SNRIs)، یا داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای (TCAs) ممکن است به درمان علت زمینه‌ای کمک کنند.

مشکل روانی

1.منبع نشخوار فکری خود را شناسایی کنید

رویداد یا موقعیت واقعی که باعث نشخوار فکری می شود ممکن است علت اصلی به نظر برسد، اما اغلب دلایل اساسی دیگری نیز وجود دارد.

  • یک اختلال اضطرابی تشخیص داده نشده
  • افسردگی
  • کمال گرایی
  • سایر شرایط سلامت روان
  • ویژگی های شخصیتی

شناسایی این شرایط یا ویژگی ها می تواند به شما دردرک بهتر نشخوار فکری کمک کند. کشف علل زمینه‌ای نیز ممکن است به تعیین اینکه آیا صحبت با یک متخصص سلامت روان ممکن است مفید باشد کمک کند.

  1. به خود اجازه دهید تا احساساتتان را درک کنید

نشخوار فکری درمورد گذشته گاهی اوقات می تواند به دلیل بی توجهی به احساسات رخ دهد. اینها ممکن است شامل غم و اندوه به خاطر ازدست دادن یا احساس گناه درمورد نقش شما در یک رویداد یا موقعیت گذشته باشد.اغلب، نشخوار فکری فضایی را درذهن شما اشغال می کند و از ورود احساسات منفی یا ناراحت کننده جلوگیری می کند، که ممکن است راهبردی باشد که برای اجتناب از برخورد با آنها اتخاذ می کنید.

اجازه دادن به خود برای احساس، پردازش و حرکت از طریق این احساسات ناراحت کننده ممکن است به کاهش شدت یا تکرارافکار مزاحم و ناخواسته کمک کند.

  1. تعیین کنید چه چیزی را می توانید کنترل کنید

مرور مکرر رویدادها یا داشتن یک فکر منفی در مورد یک موقعیت می تواند راه ذهن شما برای اعمال کنترل روی سناریو باشد.به عنوان مثال، فرض کنید در مورد یک مصاحبه شغلی آینده نشخوارمی کنید و نمی توانید افکار خود را از ذهن خود دور کنید.در آن صورت، در نظربگیرید که چه جنبه هایی ازمصاحبه را می توانید کنترل کنید، مانند آماده سازی قبل ازمصاحبه یا اطمینان از اینکه به خوبی استراحت می کنید. تعیین اینکه برای فعال بودن در یک موقعیت چه کاری می توانید انجام دهید که ممکن است به کاهش نشخوار فکری کمک کند.

این مطلب را نیز بخوانید: مهمترین دلایل روانشناسی دیر حرف زدن در کودک

  1. خود را در لحظه حال مستقر کنید

گاهی اوقات، افکار منفی می توانند تاریخ را بازنویسی کنند و تصویری نامطلوب ازآنچه واقعاً اتفاق افتاده ترسیم کنند. بنابراین، اگر به خاطر موقعیتی که درگذشته دارید در چرخه‌ای از شک به خود یا احساس گناه گرفتار شده‌اید، ممکن است تعیین کنید که آیا دیدگاه شما با «واقعیت» همسو است یا خیر. با وجود افکار فعلی شما، احساسات شما معتبر هستند. روش‌هایی را در نظر بگیرید که به شما کمک می‌کند توجه خود را به لحظه حال جلب کنید و افکار خود را بدون قضاوت مشاهده کنید.

توجه کردن به خود ممکن است به شما کمک کند که شفقت به خود را بپذیرید و افکار خود را از گذشته دور کنید.این همچنین به بازداری نشخوار فکری در مورد رویدادهای آینده هم کمک می کند. به عنوان مثال، آیا مدام به بدترین سناریوی ممکن فکرمی کنید؟ اگر چنین است، ممکن است یادآوری این نکته مفید باشد که موقعیت‌ها اغلب بهترازآنچه فکرمی‌کنید پیش می‌آیند.

  1. نشخوار فکری خود را نام ببرید

دادن هویت به افکار نشخوار کننده می تواند به شما کمک کند قدرت بیشتری برآنها داشته باشید. نامگذاری آنها به شما این امکان را می دهد که ازوجود آنها آگاه شوید، اما این گزینه را ارائه می دهد که به آنها توجه نکنید.هنگامی که این افکار به سراغشان می آیند، دستور زیر را در نظر بگیرید:من شما را می بینم [فکر نامشخص]، اما در حال حاضر با شما درگیر نیستم. استفاده ازاین تکنیک اساساً ضرب المثل “هرجا که توجه شما می رود، ذهن شما از آن پیروی می کند” را اتخاذ می کند و ممکن است به تغییر افکار شما در جهت مثبت تر کمک کند.

6. از ذهن خود خارج شوید و وارد بدن خود شوید

یک مطالعه بزرگ نشان داد که ورزش های کوتاه مدت باعث کاهش نشخوار فکری و بهبود خلق و خوی افراد مبتلا به بیماری های روانی می شود.

همچنین ممکن است درگیر شدن در فعالیت هایی مانند:

  • رفتن به یک پیاده روی سریع
  • درگیر شدن در یک سرگرمی
  • نظافت و سازماندهی خانه
  • لذت بردن از فعالیت در طبیعت، مانند باغبانی باشد

7. جملات تاکیدی مثبت را تمرین کنید

هنگامی که در یک حلقه فکر منفی گیر کرده اید، بیان هر چیزی مثبت ممکن است دلهره آور به نظر برسد. با این حال، تمرین جملات تاکیدی مثبت می‌تواند به مقابله با منفی‌گرایی کمک کند و شاید زمانی را که صرف نشخوار فکری می‌کنید کاهش دهد.

این مطلب را نیز بخوانید: اختلالات سوماتیک سمپتوم

همچنین می تواند به شما اجازه دهد تا در زندگی خود مثبت اندیشی کنید، که ممکن است به تغییر ذهنیت منفی مرتبط با نشخوار فکری کمک کند.

  1. سعی کنید عمل کنید

اگردرمورد یک مشکل خاص نشخوار فکرمی کنید، گاهی اوقات بی عملی منجر به نشخوار فکری بیشتر می شود. برای اصلاح این موضوع، با عملی کردن آن افکار، با حلقه های افکار منفی مقابله کنید.شما می توانید با تهیه یک لیست یا طرح کلی که مشکل را بیان می کند و درعین حال راه حل های بالقوه را نیز طوفان فکری می کنید، شروع کنید. به خاطرداشته باشید که لازم نیست مشکل را حل کنید تا نشخوار فکری در مورد آن را متوقف کنید فقط حرکت به سمت حل آن می تواند کمک کند.

  1. نیروهای تقویتی بیاورید

لازم نیست به تنهایی از پس این کار برآیید، برای حمایت با یک دوست قابل اعتماد یا یکی ازاعضای خانواده تماس بگیرید.

از طرف دیگر، اگر فردی که به او اهمیت می دهید، نشخوار فکری را تجربه می کند، درک این موضوع مفید است که او ممکن است در کنترل این افکار مشکل داشته باشد.سعی کنید گوش همدلانه داشته باشید و بدون قضاوت به نگرانی های آنها گوش دهید.نشخوار کردن گذشته، حال یا آینده امری رایج است و برای همه در یک زمان یا زمان دیگر اتفاق می افتد. اما زمانی که به طور مکرر رخ می دهد، می تواند به سلامت روان و رفاه شما آسیب برساند.

استراتژی هایی وجود دارد که می توانید برای کمک به مدیریت حلقه فکر تکراری در ذهن خود و کاهش مدت زمانی که صرف نشخوار می کنید، پیاده سازی کنید.مردم نشخوار فکری را یک بیماری یا اختلال روانی نمی دانند، اما می تواند همراه با افسردگی، اضطراب یا OCD باشد.بنابراین، اگرهمچنان در غلبه بر افکار تکراری و مزاحم مشکل دارید، در مورد نگرانی های خود با یک متخصص سلامت روان صحبت کنید.

فکر کردن به گذشته طبیعی است. اما اگر نتوانید متوقف شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ نشخوار فکری ممکن است ناراحت کننده باشد، اما راه هایی برای متوقف کردن آن وجود دارد.خاطرات گذشته می تواند شما را با بخش هایی از خودتان که پشت سر گذاشته اید مرتبط کند.

اما تمرکز مداوم در گذشته یا فکر کردن به اتفاقاتی که قبلاً رخ داده است، ممکن است باعث ناراحتی شما شود.این مورد به ویژه اگر به رویدادهای منفی یا احساساتی که قبلاً وجود داشت، توجه داشته باشید، صادق است. به عنوان مثال، اگر نمی توانید به اشتباهات گذشته فکر نکنید.مدیریت این افکار مزاحم ممکن است، اگرچه ممکن است به زمان و تلاش نیاز داشته باشد. درک اینکه چرا نمی‌توانید نشخوار کردن گذشته را متوقف کنید، می‌تواند اولین قدم برای یافتن آرامش باشد.

پرداختن مستقیم به نشخوار فکری نیز می تواند کمک کند. این نکات ممکن است به شما کمک کند تا از نشخوار کردن گذشته خودداری کنید

❎ سعی کنید منتقد درونی خود را ساکت کنید

شما برای نشخوار کردن بد، ضعیف یا ناقص نیستید. تمرکز برگذشته و سرکوب کردن خود برای نشخوار فکری ممکن است تفکر منفی را تقویت کند و ناراحتی شما را افزایش دهد.ممکن است نتوانید آنچه در گذشته تان اتفاق افتاده را تغییر دهید، اما می توانید از این لحظه به بعد تجربیات جدیدی خلق کنید.انجام دادن یا عدم انجام درست کاری چیزی را تغییر نمی دهد. شما با منابعی که دردست داشتید هر کاری که می توانستید انجام دادید. شفقت به خود و بخشش تا حد زیادی به شما کمک می کند.

❎ احتمالات را در نظر بگیرید

فکر کردن به چیزهایی که برای شما مهم هستند ممکن است به شما کمک کند از نشخوار فکری دردناک دور شوید .به جای تمرکز بر چیزهایی که نمی خواهید، سعی کنید آنچه را که درزندگی خود می خواهید مشخص کنید. این می تواند روابط، شغل، سرگرمی ها یا مکان هایی باشد که باید باشید.وقتی خود را درحال نشخوار فکری می‌بینید، به آرامی توجه خود را به تصویری از زندگی ارزشمند خود معطوف کنید

❎ تغییر جهت ممکن است کمک کند

وقتی متوجه شدید که دنده عقب می‌زنید، سعی کنید دنده‌ها را عوض کنید و به جلو حرکت کنید. حتی ممکن است آن را در حالت خنثی قرار دهید. ثابت کردن خود دراینجا و اکنون به شما امکان می دهد افکار منفی خود را تغییر دهید. بنابراین، حتی اگر در ابتدا به طور طبیعی اتفاق نیفتد، سعی کنید هرزمان که به گذشته فکر می کنید، به زمان حال بازگردید. به عنوان مثال، به روبروی خود نگاه کنید و سعی کنید تمام جزئیات ممکن را ازاولین شیئی که به آن چشم دوخته اید، بیابید. می توانید به شکل ها، بافت ها، رنگ ها، سایه ها و موقعیت نگاه کنید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره خیانت همسر

آیا نشخوارفکری همیشه با شرایط سلامت روان مرتبط است؟

خیر.همه گهگاه به گذشته فکر می کنند، حتی اگر با یک بیماری روانی زندگی نکنند. به عنوان مثال، طبیعی است و گاهی حتی انتظارمی رود اصرار به آخرین مشاجره ای که با شریک سابق خود قبل از جدایی داشتید فکر کنید.با این حال، دربیشتر موارد، هر روز کمی کمتر به این حادثه فکر خواهید کرد.اگر بعد از مدتی به گذشته با همان شدت فکر کنید، ممکن است درحال نشخوار فکری باشید.
بسته به علائم دیگری که ممکن است داشته باشید یا نداشته باشید، یک متخصص سلامت روان ممکن است تشخیص خاصی مانند اضطراب یا OCD به شما بدهد. نشخوار فکری مرتبط با یک وضعیت سلامت روان معمولاً شدیدتر و طولانی تر است ونمی‌توانید از فکر کردن به گذشته دست بردارید.

منابع:

https://psychcentral.com/blog/how-to-stop-ruminating-on-the-past#do-you-need-help

https://www.healthline.com/health/how-to-stop-ruminating

هوش هیجانی و راه های تقویت آن

هوش هیجانی به عنوان ضریب احساسی یا EQ شناخته می شود. هوش هیجانی توانایی درک،استفاده و مدیریت احساسات خود به روش های مثبت برای کاهش استرس، برقراری ارتباط موثر، همدلی با دیگران، غلبه بر چالش ها و خنثی کردن تعارض است. در ادامه با گروه مشاوره و روانشناسی داناک مشاور همراه باشید تا اطلاعات جامعی در این حوزه بدست آورید.

هوش هیجانی یا EQ چیست؟

هوش عاطفی به شما کمک می کند تا روابط قوی تری ایجاد کنید، درمدرسه و کارموفق شوید و به اهداف شغلی و شخصی خود برسید. همچنین می تواند به شما کمک کند تا با احساسات خود ارتباط برقرارکنید،قصد را به عمل تبدیل کنید و تصمیمات آگاهانه ای درمورد آنچه برای شما مهم است بگیرید.

هوش عاطفی به شما امکان می دهد بخش های کلیدی زندگی خود مانند خانه، محل کار و مدرسه را ارتقاء دهید.هوش درمعنای عام، توانایی یادگیری مفاهیم جدید و به کارگیری دانش خود درمسائل است. هوش هیجانی EQ نیزمشابه همین هوش است. این هوش توانایی یادگیری درمورد خودتان و به کاربردن آن هوش دردنیای اطرافتان است. هوش هیجانی برعملکرد شما درمدرسه یا محل کارتأثیرگذاراست. هوش هیجانی بالا می‌تواند به شما کمک کند تا پیچیدگی‌های اجتماعی محل کار را مرور کنید، دیگران را رهبری کنید و انگیزه دهید و درحرفه‌ تان برتری پیدا کنید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره ازدواج

درواقع، وقتی نوبت به مصاحبه های شغلی می رسد. بسیاری از شرکت ها هوش هیجانی را به اندازه توانایی فنی، مهم ارزیابی می کنند و قبل ازاستخدام از تست EQ استفاده می کنند.هوش هیجانی برسلامت جسمانی شما هم تأثیر گذاراست.اگر قادربه مدیریت احساسات خود نیستید،احتمالاً استرس خود را نیز مدیریت نمی کنید.

این می تواند منجر به مشکلات جدی سلامتی شود. استرس کنترل نشده فشار خون را بالا می برد، سیستم ایمنی را سرکوب می کند، خطر حملات قلبی و سکته را افزایش می دهد، به ناباروری کمک می کند و روند پیری را تسریع می کند. اولین قدم برای بهبود هوش هیجانی، یادگیری نحوه مدیریت استرس است.

احساسات کنترل نشده و استرس نیز می تواند بر سلامت روان شما تأثیر بگذارد و شما را در برابر اضطراب و افسردگی آسیب پذیر کند. اگر نمی توانید احساسات خود را درک کنید، با آنها راحت شوید یا احساسات خود را مدیریت کنید، برای ایجاد روابط قوی نیز دچار مشکل خواهید شد. این به نوبه خود می تواند شما را دچار احساس تنهایی و انزوا کند و هر گونه مشکل سلامت روانی را تشدید کند.

با درک احساسات خود و نحوه کنترل آنها، بهتر می توانید احساسات خود را بیان کنید و احساس دیگران را هم درک کنید. این کار به شما این امکان را می دهد که به طورمؤثرترارتباط برقرارکنید و روابط قوی تری هم درمحل کار و هم درزندگی شخصی خود ایجاد کنید.هوش اجتماعی شما هدف اجتماعی را دنبال می کند و شما را با افراد دیگر و دنیای اطرافتان مرتبط می کند. هوش اجتماعی شما را قادر می سازد دوست را از دشمن تشخیص دهید، علاقه فرد دیگر را نسبت به خوداندازه گیری کنید،احساس کنید که دوستش دارید و خوشحال هستید. استرس را کاهش دهید و سیستم عصبی خود را ازطریق ارتباطات اجتماعی متعادل کنید.

چرا هوش هیجانی اینقدر مهم است؟

همانطورکه می دانیم،این باهوش ترین افراد نیستند که موفق ترین یا کامل ترین افراد در زندگی هستند. احتمالاً افرادی را می‌شناسید که از نظر تحصیلی درخشان هستند و درعین حال از نظراجتماعی ناتوان و در کار یا روابط شخصی خود ناموفق هستند. توانایی فکری یا بهره هوشی شما IQ به تنهایی برای رسیدن به موفقیت درزندگی کافی نیست. بله، ضریب هوشی شما می تواند به شما کمک کند تا وارد دانشگاه شوید، اما این EQ شما است که به شما کمک می کند استرس و احساسات را هنگام مواجهه با امتحانات نهایی مدیریت کنید. IQ و EQ به صورت پشت سرهم وجود دارند زمانی مؤثرتر هستند که کناریکدیگر باشند.

این مطلب را نیز بخوانید: ازدواج موفق و مهارت حل اختلاف همسران

نشانه های هوش هیجانی چیست؟

  • توانایی شناسایی و توصیف احساسات مردم
  • آگاهی ازنقاط قوت و محدودیت های شخصی
  • اعتماد به نفس و پذیرش خود
  • توانایی رها کردن اشتباهات
  • توانایی پذیرش و تغییر پذیری
  • حس کنجکاوی قوی، به ویژه در مورد افراد دیگر
  • احساس همدلی و توجه به دیگران
  • نشان دادن حساسیت به احساسات دیگران
  • قبول مسئولیت اشتباهات
  • توانایی مدیریت احساسات در شرایط سخت

تاثیر هوش هیجانی در زندگی افراد

علاقه به آموزش و یادگیری هوش اجتماعی وعاطفی درسال های اخیر افزایش یافته است. برنامه های یادگیری اجتماعی و عاطفی SEL به بخشی استاندارد ازبرنامه درسی برای بسیاری از مدارس درخارج از کشور تبدیل شده است.هدف این طرح‌ها نه تنها بهبود سلامت و رفاه، بلکه کمک به موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان و جلوگیری ازقلدری است. مثال های زیادی وجود دارد که نشان می دهد هوش هیجانی چگونه می تواند در زندگی روزمره نقش داشته باشد.

هوش هیجانی در افراد

  • فکر کردن قبل از واکنش

افراد باهوش عاطفی می دانند که احساسات می توانند قدرتمند، اما موقتی نیز باشند. هنگامی که یک رویداد احساسی بسیار پربار رخ می دهد، مانند عصبانی شدن با یک همکار، واکنش هوشمندانه احساسی باید مدتی طول بکشد تا پاسخ دهید. این به همه اجازه می دهد تا احساسات خود را آرام کنند و در مورد همه عوامل پیرامون بحث، منطقی تر فکر کنند. تحقیقات نشان می دهد که EQ بالا با مجموعه ای از بهبود سلامت روانی و روابط، تا رضایت شغلی بالاتر و عملکرد تحصیلی مرتبط است.

این مطلب را نیز بخوانید: 7 روانشناس خوب در تهران

  • خودآگاهی بیشتر

افراد باهوش عاطفی نه تنها در فکر کردن به احساسات دیگران خوب هستند، بلکه دردرک احساسات خود نیز ماهرهستند. خودآگاهی به افراد این امکان را می دهد که عوامل مختلفی را که به احساسات آنها کمک می کند در نظر بگیرند. درک احساسات می تواند کلید روابط بهتر، بهبود رفاه و مهارت های ارتباطی قوی تر باشد.

  • همدلی برای دیگران

بخش بزرگی ازهوش هیجانی توانایی فکر کردن وهمدردی با احساسات دیگران است. این اغلب شامل در نظرگرفتن این است که اگردرموقعیت مشابهی قرارداشتید، چگونه پاسخ می دادید.

نحوه استفاده از هوش هیجانی

هوش هیجانی را می توان به روش های مختلف در زندگی روزمره به کار برد. چند روش مختلف برای تمرین هوش هیجانی:

  • توانایی پذیرش انتقاد و مسئولیت
  • توانایی حرکت بعد از اشتباه کردن
  • توانایی نه گفتن در زمانی که نیاز دارید
  • توانایی به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دیگران
  • توانایی حل مشکلات به روشی که برای همه مفید باشد
  • داشتن همدلی با افراد دیگر
  • داشتن مهارت شنیداری عالی
  • دانستن اینکه چراباید کارهایی را انجام دهید.
  • قضاوت نکردن دیگران

هوش عاطفی برای ارتباط بین فردی خوب وضروری است. برخی ازکارشناسان معتقدند که این توانایی درتعیین موفقیت زندگی مهمتر از IQ به تنهایی است. خوشبختانه، کارهایی وجود دارد که می توانید برای تقویت هوش اجتماعی و عاطفی خود انجام دهید.

چند راه برای بهبود هوش هیجانی

در حالی که برخی از افراد ممکن است به طور طبیعی به مهارت های عاطفی خود دست یابند، برخی شواهد نشان می دهد که این توانایی است که می توانید آن را توسعه و بهبود دهید.باهوش بودن از نظرعاطفی مهم است، اما چه قدم هایی می توانید برای بهبود مهارت های اجتماعی و عاطفی خود بردارید؟ در اینجا چند نکته وجود دارد:

این مطلب را نیز بخوانید: رویکرد های روانشناسی

  • گوش دهید

اگر می خواهید بفهمید که دیگران چه احساسی دارند، اولین قدم توجه کردن است. برای گوش دادن به آنچه که مردم سعی دارند به شما بگویند، چه به صورت شفاهی و چه غیرکلامی، وقت بگذارید. زبان بدن می تواند معنای زیادی داشته باشد. وقتی احساس می‌کنید که شخصی احساس خاصی دارد، عوامل مختلفی را در نظر بگیرید که ممکن است در ایجاد آن احساس نقش داشته باشند.

  • همدلی کنید

درک احساسات بسیار مهم است، اما شما همچنین باید بتوانید خود را به جای دیگران بگذارید تا دیدگاه آنها را به درستی درک کنید. همدلی با افراد دیگر را تمرین کنید. تصور کنید در موقعیت آنها چه احساسی خواهید داشت. چنین فعالیت‌هایی می‌توانند به شما درایجاد درک عاطفی از یک موقعیت خاص و همچنین توسعه مهارت‌های عاطفی قوی‌تردربلندمدت کمک کنند.

  • منعکس کنید

توانایی استدلال با احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی است. درنظربگیرید که چگونه احساسات شما بر تصمیمات و رفتارهای شما تأثیر می گذارد. وقتی به این فکر می کنید که دیگران چگونه پاسخ می دهند، نقشی را که احساسات آنها بازی می کند، ارزیابی کنید.چرا این شخص چنین احساسی دارد؟ آیا عوامل نادیده ای وجود دارد که ممکن است به این احساسات کمک کند؟ چگونه احساسات شما با آنها متفاوت است؟ با بررسی چنین سؤالاتی، ممکن است متوجه شوید که درک نقشی که احساسات درنحوه تفکر و رفتار افراد ایفا می کنند آسان تر می شود.

مؤلفه های هوش هیجانی چیست؟

  • خودآگاهی

اگر خودآگاه باشید، می توانید الگوهای رفتاری و انگیزه های خود را ببینید. شما می دانید که چگونه احساسات و اعمال شما چه خوب و چه بد بر اطرافیان شما تأثیر می گذارد. می توانید وقتی احساسات خود را مطرح می کنید نام ببرید و بفهمید که چرا آنجا هستند.همچنین می توانید محرک های خود را بشناسید، نقاط قوت خود را شناسایی کنید و محدودیت های خود را ببینید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره خیانت

خودآگاه بودن همچنین می تواند به این معنی باشد که شما متواضع هستید بالاخره همه ما فقط انسان هستیم.

  • خود تنظیمی

اگر بتوانید خود را تنظیم کنید، واکنش های عاطفی شما متناسب با شرایط است.شما می دانید که چگونه در صورت نیاز مکث کنید و تکانه های خود را کنترل کنید. قبل ازاقدام فکرکنید وعواقب آن را درنظربگیرید.همچنین به این معنی است که می دانید چگونه تنش را کاهش دهید، تعارض را مدیریت کنید، با سناریوهای دشوار کنار بیایید و با تغییرات محیط خود سازگار شوید.

  • انگیزه

اگرذاتاً انگیزه دارید، تشنه پیشرفت شخصی هستید. شما به شدت به سمت موفقیت می روید.شما برای دستیابی به اهداف الهام گرفته اید زیرا به شما کمک می کند به عنوان یک فرد رشد کنید، نه اینکه این کاررا برای پاداش های بیرونی مانند پول، شهرت،موقعیت یا شناخت انجام دهید.

  • یکدلی

اگر همدل هستید، سطح سالمی از سلامت روان را دارید و خود محور نیستید وفقط به فکرمنافع خود نیستید درمکالمات می توانید بفهمید که یک نفر ازکجا آمده است. به اصطلاح می‌توانید «یک مایل با کفش‌های آن‌ها راه بروید». حتی اگر سناریوی دقیقی برای شما اتفاق نیفتاده باشد، می توانید از تجربه زندگی خود استفاده کنید و تصور کنید که ممکن است چه احساسی داشته باشد و نسبت به آنچه که برآنها گذشته دلسوز باشید.شما در قضاوت دیگران کند هستید و این آگاهی را دارید که همه ما با شرایطی که به ما داده شده است بهترین کار را انجام می دهیم. وقتی بهتر بدانیم، بهتر عمل می کنیم.

  • مهارتهای اجتماعی

اگر مهارت های اجتماعی خود را توسعه داده اید، در کار گروهی مهارت دارید. شما از دیگران و نیازهای آنها در گفتگو یا حل تعارض آگاه هستید.شما درمکالمه، از گوش دادن فعال، تماس چشمی، مهارت های ارتباط کلامی و زبان بدن باز استقبال می کنید. شما می دانید که چگونه می توانید با دیگران رابطه برقرار کنید یا رهبری خود را ابراز کنید.

هوش عاطفی

چگونه هوش عاطفی را پرورش دهیم

ما به طور طبیعی به سمت فردی با EQ بالا کشیده می شویم. ما با ارتباط آسان آنها راحت هستیم. به نظرمی رسد که آنها می توانند نشانه های اجتماعی را با توانایی مافوق بشری بخوانند. شاید آنها حتی بتوانند تا حدودی احساس دیگران را بخوانند. این نوع رفتارآنها درهمه حوزه های زندگی در خانه، در محیط های اجتماعی و درمحل کار مورد استقبال قرار می گیرد. چه کسی رئیسی را نمی‌خواهد که احساس شما را درک کند؟

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره روانشناسی

آیا می توانید هوش هیجانی را در محل کار آزمایش کنید؟

در سال‌های اخیر، برخی از کارفرمایان آزمون‌های هوش هیجانی را در فرآیندهای درخواست و مصاحبه خود گنجانده‌اند، بر این اساس که فردی با هوش هیجانی بالا می‌تواند رهبر یا همکار بهتری باشد. با این حال، مشخص نیست که آیا این اقدامات می توانند دقیق یا مفید باشند.

آیا افراد باهوش عاطفی انگیزه بیشتری دارند؟

این افراد قادر به بسیج احساسات واستفاده از آنها هستند و برای مدیریت وظایف و حل مشکلات انگیزه دارند. آنها با آنچه هستند و آنچه در زندگی برایشان ارزش قائل هستند مرتبط هستند، که برای اولویت بندی و رسیدن به هرهدف اساسی لازم است. دانستن آنچه اهمیت دارد برای بهره وری بسیار مهم است.

چگونه فقدان هوش عاطفی را شناسایی کنیم؟

فقدان مهارت های عاطفی انتقادی می تواند منجر به تعارض در محل کار شود، مانند سوءتفاهم به دلیل ناتوانی در شناخت یا درک احساسات. یکی از رایج ترین شاخص های هوش هیجانی پایین، مشکل در مدیریت و بیان احساسات است. شما ممکن است با به رسمیت شناختن نگرانی های درست همکاران مشکل داشته باشید یا با گوش دادن فعال دست و پنجه نرم کنید. روابطی که با همکاران خود دارید را در نظر بگیرید.

آیا مکالمات شما متشنج است؟ آیا وقتی پروژه‌ها طبق برنامه پیش نمی‌روند، مکرراً دیگران را مقصر می‌دانید؟ آیا مستعد طغیان هستید؟ اینها همه نشانه های کمبود هوش هیجانی است. پرورش مهارت های اجتماعی با درک و تمرین همدلی و مؤلفه های اصلی هوش هیجانی مهم است.

چهار مؤلفه مهم هوش عاطفی

  • خودآگاهی
  • خود مدیریتی
  • آگاهی اجتماعی
  • مدیریت روابط

خودآگاهی

خودآگاهی هسته اصلی همه چیز است. این توانایی شما را برای درک نه تنها نقاط قوت و ضعف، بلکه در شناخت احساسات و تأثیر آنها بر عملکرد شما و تیمتان توصیف می کند.طبق تحقیقات روانشناس سازمانی تاشا اوریش، 95 درصد از مردم فکر می کنند که خودآگاه هستند، اما تنها 10 تا 15 درصد آنها واقعاً اینطور هستند و این می تواند برای کارمندان شما مشکل ایجاد کند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره خیانت

کاربا همکارانی که خودآگاه نیستند می تواند موفقیت تیم را به نصف کاهش دهد و طبق تحقیقات Eurich منجر به افزایش استرس و کاهش انگیزه شود.برای نشان دادن بهترین ها در دیگران، ابتدا باید بهترین ها را درخود به نمایش بگذارید، جایی که خودآگاهی وارد عمل می شود. یکی از راه‌های آسان برای ارزیابی خودآگاهی، تکمیل بازخورد 360 درجه است که در آن عملکرد خود را ارزیابی می‌کنید و سپس آن را با نظرات رئیس، همتایان و گزارش‌های مستقیم خود مطابقت می‌دهید. از طریق این فرآیند، بینش هایی در مورد رفتار خود به دست خواهید آورد و متوجه خواهید شد که چگونه در سازمان درک می کنید.

خود مدیریتی

خود مدیریتی به توانایی مدیریت احساسات، به ویژه در موقعیت های استرس زا، و حفظ دیدگاه مثبت علیرغم شکست ها اشاره دارد. رهبرانی که فاقد خود مدیریتی هستند سریع واکنش نشان می دهند و کنترل انگیزه های خود را دشوارتر می کنند. با این حال، هرچه با هوش هیجانی خود هماهنگ‌تر باشید، می‌توانید انتقال واکنش به واکنش را آسان‌تر انجام دهید. مهم است که مکث کنید، نفس بکشید، خودتان را جمع کنید و هر کاری که لازم است برای مدیریت احساسات خود انجام دهید شاید به معنای پیاده روی یا تماس با یک دوست باشد تا بتوانید به طور مناسب و عمدی به استرس و ناملایمات واکنش نشان دهید.

برای اینکه بتوانید EQ خود را درگیر کنید، باید بتوانید از احساسات خود برای تصمیم گیری سازنده در مورد رفتار خود استفاده کنید. وقتی بیش از حد تحت استرس قرارمی گیرید، می توانید کنترل احساسات و توانایی عمل متفکرانه و مناسب را از دست بدهید.به زمانی فکر کنید که استرس بر شما غلبه کرده است. آیا فکر کردن یا تصمیم گیری منطقی آسان بود؟ احتمالا نه. وقتی بیش از حد تحت استرس قرار می‌گیرید، توانایی شما برای تفکر واضح و ارزیابی دقیق احساسات خودتان و دیگران به خطر می‌افتد.

احساسات اطلاعات مهمی هستند که در مورد خود و دیگران به شما اطلاعات می دهند، اما در مواجهه با استرسی که ما را از منطقه آسایش خود خارج می کند، می توانیم درآن غرق شویم و کنترل خود را از دست بدهیم. با توانایی مدیریت استرس و حضور عاطفی، می‌توانید یاد بگیرید که اطلاعات ناراحت ‌کننده را دریافت کنید بدون اینکه اجازه دهید بر افکار و خودکنترلی شما غلبه کند.

می‌توانید انتخاب‌هایی داشته باشید که به شما امکان می‌دهد احساسات و رفتارهای تکانشی را کنترل کنید، احساسات خود را به روش‌های سالم مدیریت کنید، ابتکارعمل کنید، به تعهدات خود عمل کنید و با شرایط درحال تغییر سازگار شوید.

آگاهی اجتماعی

در حالی که درک و مدیریت احساسات خود مهم است، همچنین باید بدانید که چگونه یک اتاق را بخوانید. آگاهی اجتماعی توانایی شما در تشخیص احساسات دیگران و پویایی بازی در سازمان شما را توصیف می کند.رهبرانی که در آگاهی اجتماعی سرآمد هستند، همدلی را تمرین می کنند. آنها تلاش می کنند تا احساسات و دیدگاه های همکاران خود را درک کنند، که آنها را قادر می سازد تا با همسالان خود ارتباط و همکاری مؤثرتری داشته باشند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره مهارت های زندگی

شرکت توسعه رهبری جهانی DDI همدلی را به عنوان مهارت رهبری شماره یک رتبه بندی می کند و گزارش می دهد که رهبرانی که بر همدلی تسلط دارند بیش از 40 درصد در مربیگری، مشارکت دادن دیگران و تصمیم گیری عملکرد بالاتری دارند. محققان دریافتند که مدیرانی که نسبت به گزارش‌های مستقیم خود همدلی بیشتری نشان می‌دهند، توسط روسای خود عملکرد بهتری دارند.با برقراری ارتباط با همدلی، می توانید بهتر از تیم خود حمایت کنید و در عین حال عملکرد فردی خود را بهبود بخشید.

مدیریت روابط

مدیریت رابطه به توانایی شما برای تأثیرگذاری، مربیگری و راهنمایی دیگران و حل و فصل مؤثر تعارض اشاره دارد.برخی ترجیح می‌دهند از تعارض اجتناب کنند، اما مهم است که به‌ درستی مسائل را به ‌موقع رسیدگی کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که هر تعارض بدون رسیدگی می‌تواند حدود هشت ساعت از وقت شرکت را در شایعات و سایر فعالیت‌های غیرمولد تلف کند و منابع و روحیه را کاهش دهد.اگر می‌خواهید تیم خود را راضی نگه دارید، باید با آنان مکالمات سختی داشته باشید: در یک نظرسنجی اخیر توسط انجمن مدیریت منابع انسانی، 72 درصد از کارمندان «رفتار محترمانه با همه کارکنان در همه سطوح» را به‌عنوان عامل اصلی شغل رتبه‌بندی کردند.

منابع:

https://www.verywellmind.com/what-is-emotional-intelligence-2795423#citation-4

20 راهکار تضمینی برای افزایش اعتماد به نفس کودکان

بچه ها از بدو تولد مهارت های جدید را با سرعت سرگیجه آور یاد می گیرند و در کنار آن توانایی های جدید، اعتماد به نفس استفاده از آنها را نیز به دست می آورند. سن شکل گیری اعتماد به نفس در کودکان از حدود پنج سالگی است همانطور که کودکان بزرگتر می شوند، این اعتماد به نفس می تواند به اندازه خود مهارت ها مهم باشد. برای پیشرفت، بچه ها باید به توانایی های خود اعتماد کنند و در عین حال بدانند که اگر در کاری موفق نباشند می توانند از عهده آن برآیند. با تجربه و تسلط و بازگشت از شکست است که آنها اعتماد به نفس سالمی پیدا می کنند.

چرا ایجاداعتماد به نفس در کودکان مهم است؟

یکی از موارد اساسی که همه ما به عنوان والدین می توانیم روی آن توافق داشته باشیم این است که ایجاد اعتماد به نفس در کودک بسیار مهم است. فرقی نمی کند اعتماد به نفس درکودکان مدرسه ای رو به رشد باشد یا کودکان زیر سن مدرسه، در هر صورت اعتماد به نفس یکی از ارکان زندگی برای سلامت روان است. ایجاد اعتماد به نفس در کودکان به آنها این امکان را می دهد که شجاع باشند و برای امتحان چیزهای جدید در زندگی تلاش کنند. کودکان حتی بدون اینکه بدانند، احساس مثبتی از خودارزشمندی در خود ایجاد می کنند که متعاقباً به آنها کمک می کند تا بر شکست های زندگی خود غلبه کنند.

والدین نقش اساسی در رشد وایجاد اعتماد به نفس کودکان در سنین مختلف فرزندشان دارند. در حالی که کودک والدین را الگوی خود می‌داند، روش‌های دیگری وجود دارد که والدین می‌توانند برای کمک به اعتماد به نفس فرزندشان از آنها استفاده کنند. سازگاری با این شیوه ها و ایجاد یک محیط امن برای کودک به آنها کمک می کند تا کودکشان به فردی با اعتماد به نفس تبدیل شود.

این مطلب را نیز بخوانید: بیش فعالی در کودکان (ADHD)

علت عدم اعتماد به نفس در کودک چیست؟

دلایل مختلفی وجود دارد که باعث می شود کودک اعتماد به نفس پایینی داشته باشد. برخی از آنها عبارتند از قلدری، عملکرد ضعیف در مسابقات یا تحصیلات، تحت فشار قرار گرفتن توسط معلمان و والدین و ناسازگاری کودک، تجربه تروما، اختلاف همسران و نادیده گرفتن کودک و افسردگی والدین کودک و موارد دیگر.

چگونه یک کودک خجالتی می تواند اعتماد به نفس پیدا کند؟

  • با آنها صحبت کنید و به آنها بگویید که دوستشان دارید.
  • از هر گونه فشاری از نظر تحصیلی و ورزشی به آنها بپرهیزید.
  • الگوی خوب و مطمئنی برای آنها باشید.
  • هر از گاهی در مورد ارزش ها، عزت نفس و اعتماد به نفس با آنها صحبت کنید و بگذارید بدانند که می توانند اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.
  • اطمینان حاصل کنید که آنها توسط افراد مثبت احاطه شده اند.
  • برای ایجاد اعتماد به نفس فرزندتان از یک متخصص کمک بگیرید.

چرا اعتماد به نفس در رشد کودک مهم است؟

عزت نفس یا اعتماد به نفس در رشد کودک بسیار مهم است. این یک پایه قوی ایجاد می کند که به کودکان اجازه می دهد با اشتباهات خود کنار بیایند، علایق جدید را کشف کنند و موارد دیگر. هر چقدر به کودک خود اجازه ی ابرازگری دهید و کودک را کمتر به خود وابسته کنید، علاوه بر اینکه از شکل گیری شخصیت وابسته در کودک جلوگیری می کنید بلکه به رشد اعتماد بنفس کودک کمک می کنید.

چگونه اعتماد به نفس در کودکان را افزایش دهیم؟

  • اجازه دهید فرزندتان ریسک کند
  • ایجاد یک محیط مثبت
  • قدردانی از تلاش آنها

کودکان از چه سنی می توانند اعتماد به نفس پایینی نشان دهند؟

کودکان بین 6 تا 11 سال که معمولا دوره ی اعتماد به نفس در کودکان ابتدایی است، با اعتماد به نفس پایین دست و پنجه نرم می کنند. آنها بیشتر از نقاط قوت و ضعف خود آگاه می شوند و خود را با دیگران مقایسه می کنند.

اعتماد به نفس کودکان

چگونه به فرزندم کمک کنم تا در سنین پایین اعتماد به نفس و عزت نفس خود را ایجاد کند؟

  • صفات و رفتارهای خاص را تحسین کنید

برای تمرکز بر روی ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس در خانه، ویژگی ها و رفتارهای خاص را تحسین کنید، مانند “من فقط اینو دوست دارم چه طوری از تخیل خودت برای ساختن آن بازی سرگرم کننده استفاده کردی! ، می تواند بسیار موثرباشد. به یاد داشته باشید که هنگام تمجید، مهم است که تمجید انتخابی و واقعی باشد. اگر در بوق و کرنا م کنید “کار خوب!” هر پنج ثانیه بی معنی می شود.

  • تفاوت های دیگران را جشن بگیرید

در حوالی این سن، بچه‌ها از تفاوت و یکسان بودنشان بیشتر آگاه می‌شوند، بنابراین شما می‌توانید در مکالمات روزانه خود بگنجانید که واقعاً جالب است که همه منحصربه‌فرد هستند. از فرزندتان بپرسید که فکر می‌کند چه چیزی او را از سایر بچه‌ها متمایز می‌کند و چه چیزهایی را در مورد این تفاوت‌ها دوست دارد یا دوست ندارد. آنچه را که دوست دارید در مورد تفاوت های آنها درج کنید. این پیام‌های مثبت مداوم از سوی والدین نقش مهمی در احساس اعتماد به نفس هر کودک با عزت نفس قوی دارد.

  • تعاملات همسالان آنها را مشاهده کنید

اگر فکر می‌کنید فرزندتان توسط همسالانش به دلیل ویژگی‌های منحصربه ‌فردش مورد توجه قرار می‌گیرد، باید جهت را از ایجاد اعتماد به نفس در خانه به تماشای آنچه در بقیه جهان می‌افتد تغییر دهید. فرزند شما ممکن است متوجه پاسخ های منفی دیگر بچه ها شوند. در صورت امکان تعاملات را مشاهده کنید، با معلمان آنها در مورد آنچه که می بینند صحبت کنید و به صحبت با فرزند خود ادامه دهید. آنها ممکن است بخواهند عادات خود را تغییر دهند تا با بچه های دیگر احساس راحتی بیشتری کنند، در هر صورت، می‌توانید همزمان به آنها این پیام را بدهید که دقیقاً به خاطر کسی که هم اکنون هستند، همسالانشان آنها را دوست دارند.

این مطلب را نیز بخوانید: ناسازگاری کودک

20 راهکار تضمینی برای افزایش اعتماد به نفس کودکان

20 راهکار تضمینی برای افزایش اعتماد به نفس کودکان در مدرسه در خانه یا در ارتباط با افراد دیگری که در جامعه هستند بیان شده است. روش هایی وجود دارد که می توانید بچه ها را طوری آماده کنید که احساس توانایی کنند و حداکثر استفاده را از مهارت ها و استعدادهایشان ببرند.

  • اعتماد به نفس خود را مدل کنید

دیدن شما که وظایف جدید را با خوش بینی و آمادگی زیاد انجام می دهید، الگوی خوبی برای بچه ها است. این بدان معنا نیست که شما باید وانمود کنید که کامل هستید. اضطراب خود را بپذیرید، اما روی آن تمرکز نکنید، روی کارهای مثبتی که برای آماده شدن انجام می دهید تمرکز کنید.

  • از اشتباهات ناراحت نشوید

به بچه ها کمک کنید ببینند که همه اشتباه می کنند و نکته مهم این است که از اشتباهات خود یاد بگیرید نه اینکه روی آنها تمرکز کنید. افراد با اعتماد به نفس اجازه نمی دهند ترس از شکست بر سر راهشان قرار گیرد، نه به این دلیل که مطمئن هستند هرگز شکست نخواهند خورد، بلکه به این دلیل که می دانند چگونه با شکست مواجه شوند.

  • آنها را تشویق کنید تا چیزهای جدید را امتحان کنند

به جای اینکه تمام انرژی خود را روی چیزهایی متمرکز کنند که قبلاً در آن برتری دارند، برای بچه ها خوب است که تنوع ایجاد کنند. دستیابی به مهارت‌های جدید باعث می‌شود بچه‌ها احساس توانایی و اعتماد به نفس داشته باشند که می‌توانند با هر چیزی که پیش می‌آید مقابله کنند.

  • اجازه دهید بچه ها شکست بخورند

طبیعی است که بخواهید از کودک خود در برابر شکست محافظت کنید، اما آزمون و خطا روشی است که بچه ها یاد می گیرند و عدم در رسیدن به یک هدف به بچه ها کمک می کند بفهمند که این هدف کشنده نیست، همچنین می‌تواند بچه‌ها را به تلاش بیشتر تشویق کند، که به خوبی به آنها کمک می‌کند.

  • استقامت را تحسین کنید

یادگیری تسلیم نشدن در اولین ناامیدی یا تلاش پس از یک شکست، یک مهارت مهم زندگی است. اعتماد به نفس و عزت نفس به این نیست که همیشه در همه چیز موفق باشید، بلکه در این است که به اندازه کافی انعطاف پذیر باشید تا به تلاش ادامه دهید و اگر بهترین نیستید ناراحت نشوید.

  • به بچه ها کمک کنید علاقه های خود را پیدا کنند

کاوش در مورد علایق خود می تواند به کودکان کمک کند تا حس هویت را ایجاد کنند، که برای ایجاد اعتماد به نفس ضروری است، البته دیدن استعدادهای آنها باعث افزایش عزت نفس آنها نیز می شود. لازم به ذکر است که باید متوجه باشید زمانی که کودکی دیگر را مورد تمجید قرار می دهید، در کنار آن نقاط مثبت کودک خود را هم یادآور شوید تا موجب حسادت کودک خود و فاصله گرفتنش از شما نشوید.

  • هدف گذاری کنید

بیان اهداف کوچک و بزرگ و دستیابی به آنها باعث می شود بچه ها احساس قدرت کنند. با تشویق فرزندتان به تهیه فهرستی از چیزهایی که دوست دارند به آن دست یابند، به فرزندتان کمک کنید تا آرزوها و رویاها را به اهداف عملی تبدیل کند. سپس، تقسیم اهداف بلندمدت به معیارهای واقعی را تمرین کنید. شما به علایق آنها اعتبار می دهید و به آنها کمک می کنید تا مهارت هایی را که برای رسیدن به اهدافشان در طول زندگی نیاز دارند بیاموزند.

  • تلاش را جشن بگیرید

تمجید از بچه ها برای موفقیت هایشان عالی است، اما همچنین مهم است که به آنها بفهمانید که فارغ از نتیجه به تلاش های آنها افتخار می کنید. ایجاد مهارت های جدید به کار سخت نیاز دارد و نتایج همیشه فوری نیستند. بگذارید بچه‌ها بدانند که برای کاری که انجام می‌دهند ارزش قائل هستید، چه بچه‌های نوپا و چه نوجوانانی که به خودشان گیتار می‌آموزند.

  • انتظار داشته باشید که آنها وارد میدان زندگی شوند

فزرندان ممکن است اول هر کاری شکایت کنند، اما بچه‌ها وقتی برای انجام کارهای مناسب سن، از چیدن اسباب‌بازی‌ها گرفته تا ظرف‌شویی و آوردن خواهر و برادرهای کوچک‌تر خود از وسط یک بازی، تشویق می شوند، احساس ارتباط و ارزش بیشتری می‌کنند. با این کار خلاقیت در کودک و قدرت حل مساله وی افزایش یافته و می توانید فرزند خود را با نقص هلیش در آغوش بگیرید.

ما به عنوان بزرگسالان می دانیم که کمال غیرواقعی است و برای بچه ها مهم است که این پیام را در اسرع وقت دریافت کنند. به بچه ها کمک کنید ببینند چه در تلویزیون باشد، چه در یک مجله یا در رسانه های اجتماعی دوستان، این ایده که دیگران همیشه شاد، موفق و کاملاً کامل هستند، خیالی و مخرب است. به عنوان مثال اگر کودک شما مشکل دیر صحبت کردن داشته یا در درک زبان گفتاری مساله دارد، یا اگر کودک شما به بیش فعالی در کودکان مبتلاست؛ او را متوجه کنید که نقص چیزی از ارزش او کم نمی کند.

  • آنها را برای موفقیت آماده کنید

چالش‌ ها برای بچه‌ها خوب است، اما آن ها باید فرصت‌هایی هم داشته باشند که در آن مطمئن شوند موفق می‌شوند. به کودک خود کمک کنید تا در فعالیت هایی شرکت کند که به او احساس راحتی و اعتماد به نفس کافی برای مقابله با چالش بزرگتر می دهد.

  • محبت خود را ابراز کنید

اجازه دهید فرزندتان بداند که شما او را بدون توجه به هر چیزی دوست دارید. برنده یا باخت در بازی بزرگ، نمرات خوب یا بد، حتی وقتی از دست او عصبانی هستید. به فرزندتان اطمینان دهید که او در هر زمانی عالی است و نه فقط وقتی کارهای بزرگ انجام می دهد. این کار ارزش فرزندتان را حتی زمانی که نسبت به خودش احساس خوبی ندارد، تقویت می کند.

  • به آنها ابزاری برای مقابله بدهید

واقعیت توسعه اجتماعی این است که ما انتظارات اجتماعی داریم که با افزایش سن یاد می‌گیریم با آنها مطابقت کنیم. من می‌دانم که می‌خواهیم فرزندانمان همیشه کسانی که هستند را دوست داشته باشند، اما مواقعی وجود دارد که ممکن است به آنها کمک کنیم تا رفتارهایشان را اصلاح کنند. بخشی از شرح وظایف ما به عنوان والدین این است که آنها را در طول دوره رشد به عنوان یک موجود اجتماعی در جهان راهنمایی کنیم. هدف قرار دادن اعتماد به نفس و عزت نفس، پایه و اساس ایمنی عاطفی در خانه را ایجاد می کند، که به فرزندانمان ابزاری می دهد تا آنچه را که ما نمی توانیم در سایر نقاط جهان کنترل کنیم، مدیریت کنند.

 

آنچه مهم است این است که شما در کنار آنها هستید و در هر قدم از راه، شخصیت آنها را جشن می گیرید. همانطور که آنها متوجه می شوند که در جهان چه کسانی هستند، در یک مرحله اجتماعی، خودشان خواهند فهمید که دوست داشتنی و خاص هستند. فرزند شما باید باور داشته باشد که می تواند هر کاری که در ذهنش است انجام دهد. متأسفانه برای بسیاری از کودکان، همیشه اینطور نیست. شما می‌توانید بهترین راهنمای نقش والدین برای فرزندتان باشید، زیرا با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها متوجه می‌شوند که چه کسی هستند و بیشتر اینها از دید والدینشان نسبت به آنها ناشی می‌شود.

همچنین، هر عادت یا درسی که در سنین پایین آموزش داده شود، معمولاً تا آخر عمر به کودک می چسبد. بهتر است فرزندتان را از سنین پایین آماده کنید که چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهد نه اینکه او را مجبور کنید وقتی بزرگتر می شود خودش همه چیز را بفهمد. تأثیر مثبت و دانش شما در مورد نحوه تعامل با فرزندتان به شما کمک می کند تا پیوندی بسازید که نمی توان آن را شکست.

  • اعتماد به نفس خود را مدل کنید

کودکان به والدین خود و افراد مسئول در زندگی خود نگاه می کنند. این به شما به عنوان یک والدین بستگی دارد که الگوی مثبتی بگذارید و به آنها جهت دهید. هدف این است که مطمئن شوید که آنها بزرگ می شوند تا به افرادی موفق با دیدگاه مثبت به زندگی تبدیل شوند و اخلاق خوب را بیاموزند.

  • از اشتباهات ناراحت نشوید

کودکان چیزها را متفاوت از بزرگسالان درک می کنند و با آنها ارتباط برقرار می کنند. اگرچه شما هم زمانی کودک بودید، اما به یاد آوردن احساسی که در جوانی داشتید دشوار است.از این رو، یادگیری دقیقاً چه چیزی به فرزندتان در زمانی که روز بدی را سپری می کند مهم است. بیشتر بر این تمرکز کنید که بدانید چگونه می توانید با فرزندتان ارتباط برقرار کنید، حتی زمانی که او از گوش دادن خودداری می کند. پدر و مادری پرورش دهنده باشید و رابطه ای راحت با فرزندتان ایجاد کنید.

  • آنها را تشویق کنید تا چیزهای جدید را امتحان کنند

اگر می خواهید بدانید که چگونه می توانید اعتماد به نفس را در یک کودک ایجاد کنید، باید به او اجازه دهید خطرات سالمی را بپذیرد. برای کمک به آنها در ایجاد عزت نفس و اعتماد به نفس، باید عقب بایستید و به فرزندتان اجازه دهید که فرصت ها را بپذیرد، تصمیم بگیرد و مسئولیت اعمالش را بپذیرد. از نجات فرزندتان از شکست خودداری کنید و اجازه دهید مشکلاتش را حل کند.

  • اجازه دهید بچه ها شکست بخورند

بسیاری از والدین بر این باورند که اگر فرزندان خود را برای تبدیل شدن به افراد بهتر تحت فشار قرار دهند، فراتر از همه انتظارات موفق خواهند شد. شما به‌عنوان یک والدین، ممکن است امیدوار باشید که روزی بنشینید و به موفقیت‌های فرزندتان افتخار کنید. متأسفانه، ممکن است فرزند شما به دلیل نوع تربیتی که مجبور به تحمل آن شده است، نتواند به پتانسیل کامل خود دست یابد.از این رو، بر یادگیری نحوه آموزش مجدد فرزندتان از اشتباهاتی که در درازمدت بر او تأثیر منفی می‌گذارد تمرکز کنید. به فرزندتان اعتماد داشته باشید و او را تشویق کنید که بهتر عمل کند اما مجبورش نکنید.

  • استقامت را تحسین کنید

یکی از روش های اصلی ایجاد اعتماد به نفس در کودکان شامل دادن فضا به آنها و عقب نشینی است. به جای تمجید از آنها، باید اجازه دهید کودک ریسک کند، خودش تصمیم بگیرد، مشکلات را حل کند و به هر کاری که شروع می کند پایبند بماند.

  • به بچه ها کمک کنید تا خودشان را پیدا کنند

وقتی صحبت از نحوه ایجاد اعتماد به نفس در کودک می شود، تشویق آنها به دنبال کردن علایق خود به تقویت اعتماد به نفس او کمک می کند. هنگامی که متوجه شدید که آنها به چه چیزی علاقه دارند، باید اطمینان حاصل کنید که آنها علایق خود را تا پایان دنبال می کنند. این می تواند هر چیزی مانند دویدن شنا یا شرکت در یک کلاس رقص باشد که کودک شما را تشویق می کند تا به دنبال علایق خود باشد و سرگرم شود. از طریق علایقشان با آنها بچسبید تا در نهایت احساس موفقیت کنند.

  • هدف گذاری کنید

همانطور که قبلا ذکر شد، اجازه دادن به فرزند شما برای انتخاب و تصمیم گیری در مورد ایجاد اعتماد به نفس در کودکان مهم است. وقتی بچه ها انتخاب می کنند، احساس اعتماد به نفس می کنند و شروع به بررسی عواقب تصمیمات خود می کنند. این می تواند کارهای ساده ای مانند انتخاب لباس هایی باشد که می خواهند بپوشند، که می تواند سطح اعتماد به نفس آنها را افزایش دهد. والدین نقش اساسی در رشد و ایجاد اعتماد به نفس کودکان در سنین مختلف فرزندشان دارند.

این مطلب را نیز بخوانید: مهمترین دلایل روانشناسی دیر حرف زدن در کودک

 

سایر راهکارها برای افزایش اعتماد به نفس کودک

روش‌های دیگری وجود دارد که والدین می‌توانند برای کمک به اعتماد به نفس فرزندشان از آنها استفاده کنند. سازگاری با این شیوه ها و ایجاد یک محیط امن برای کودک به آنها کمک می کند تا به افرادی با اعتماد به نفس تبدیل شوند.

  • تلاش را جشن بگیرید

تعریف و تمجید بیش از حد از فرزندتان بیشتر از اینکه فایده داشته باشد، ضرر دارد. اعتماد به نفس ناشی از احساس امنیت و دوست داشتن است و همچنین شایستگی را توسعه می دهد. تمجید بیش از حد از فرزندانتان می تواند مضر باشد برای مثال، اگر مدام به آن‌ها بگویید که در انجام کارهای کوچک کار فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهند، نیازی به پیشرفت در خود نخواهند دید. باید به فرزندتان اجازه دهید همه چیز را خودش امتحان کند، شکست بخورد و دوباره تلاش کند. کلید ایجاد اعتماد به نفس در کودک از تمرین و تلاش ناشی می شود.

  • انتظار داشته باشید که آنها وارد میدان شوند

وقتی صحبت از ایجاد اعتماد به نفس در کودک می شود، باید فرصت هایی را برای آنها فراهم کنید تا شایستگی های خود را به نمایش بگذارند و به آنها اجازه دهید احساس کنند که سهم آنها در خانه ارزشمند است. برخی از کارهای خانه که بچه ها می توانند به آنها کمک کنند عبارتند از چیدن سفره، پخت و پز و مرتب کردن رختخوابشان.

بسیاری از والدین بر این باورند که اگر فرزندان خود را برای تبدیل شدن به افراد بهتر تحت فشار قرار دهند، فراتر از همه انتظارات موفق خواهند شد. شما به‌عنوان یک والدین، ممکن است امیدوار باشید که روزی بنشینید و به موفقیت‌های فرزندتان افتخار کنید. متأسفانه، ممکن است فرزند شما به دلیل نوع تربیتی که مجبور به تحمل آن شده است، نتواند به پتانسیل کامل خود دست یابد از این رو، بر یادگیری نحوه آموزش مجدد فرزندتان از اشتباهاتی که در درازمدت بر او تأثیر منفی می‌گذارد تمرکز کنید. به فرزندتان اعتماد داشته باشید و او را تشویق کنید که بهتر عمل کند اما مجبورش نکنید.

  • آنها را برای موفقیت آماده کنید

یکی از روش های اصلی ایجاد اعتماد به نفس در کودکان شامل دادن فضا به آنها و عقب نشینی است. به جای تمجید از آنها، باید اجازه دهید کودک ریسک کند، خودش تصمیم بگیرد، مشکلات را حل کند و به هر کاری که شروع می کند پایبند بماند.

  • عشق خود را نشان دهید

بگذارید فرزندانتان بدانند که شما آنها را بدون قید و شرط دوست دارید، این به ایجاد اعتماد به نفس در کودکان کمک می کند. حتی زمانی که شکست می خورند یا تصمیمات بدی می گیرند از آنها حمایت کنید. از تحسین کردن آنها فقط زمانی که در تحصیلات یا برنامه های فوق برنامه خوب عمل می کنند خودداری کنید زیرا آنها تصور می کنند که شما آنها را فقط در لحظات اوج دوست دارید و نه در هنگام شکست آنها.

کلام آخر

به یاد داشته باشید که ایجاد اعتماد به نفس فرآیندی تدریجی است و هر کودکی منحصر به فرد است. شکیبایی، ثبات و رویکرد حمایتی کلید کمک به کودکان برای ایجاد حس ارزشمندی قوی و اعتماد به نفس نسبت به توانایی‌هایشان است.

چگونه ازدواجی موفق داشته باشم؟

ازدواج تعهدی است بین دو نفر، پیوستن قانونی زن و مرد به عنوان همسر. وقتی در مورد ازدواج صحبت می کنیم، به یک رابطه طولانی مدت فکر می کنیم که به وضوح شامل عشق، دوستی، حمایت نیمه ی دیگر شما و البته صبر است. ازدواج شکل سنتی عشق است که دو فرد، خانواده ها و فرهنگ های آنها را با هم متحد می کند.

این اقدام مبارکی است که هر فردی ممکن است انجام دهد، قبل ازتصمیم به ازدواج باید از خود بپرسد که آیا واقعاً برای این تعهد بزرگ آماده هستید؟ واین به این دلیل است که شامل زندگی دو نفر می شود که همدیگر را دوست دارند و می خواهند بقیه عمر خود را با حمایت و تحمل یکدیگر در شرایط سخت و سعادتمندانه در کنار هم زندگی کنند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره روانشناسی

دایره ازدواج زمانی شکل می گیرد که زن و مرد تصمیم می گیرند زندگی خود را با هم بگذرانند، تشکیل خانواده بدهند، فرزندان خود را با هم بزرگ کنند، اگرچه همه ازدواج ها موفق نیستند، و برخی افراد نمی توانند این مسئولیت بزرگ را بر عهده بگیرند و در نهایت از آن فردی که زمانی او را می خواستند جدا می شوند. تا بقیه عمرشان را تنها بگذرانند. هر شخصی مانند یک پایه است و نمی توان روی یک پایه ضعیف, ساختمانی ایجاد کرد، و با پایه های ضعیف عمر ساختمان طولانی نخواهد بود. همین مسئله در مورد انسان ها نیز وجود دارد، اگر به اندازه کافی قوی یا به اندازه کافی بالغ نباشید، نباید با کسی باشید، زیرا این موضوع روی او تاثیر خواهد گذاشت .

عوامل تحکیم ازدواج

· صداقت

صداقت به حفظ اعتماد متقابل و احترام در رابطه کمک می کند. عدم صداقت می تواند منجر به انبوهی از احساسات منفی مانند ناامنی، حسادت، بی اعتمادی و بی احترامی شود.

· وفاداری

وفاداری ازدواج را از تأثیرات خارجی محافظت می کند و زن و شوهر را نسبت به عشق یکدیگرمطمئن می سازد.

· خودکنترلی

کلید یک رابطه سالم، کنترل احساسات و واکنش‌های خود به موقعیت‌ها است. راه حل در کنترل خود به جای کنترل همسرتان نهفته است. به عنوان مثال، اگر همسرتان با شما بی ادبی می کند، می توانید به او بگویید: «اگر به بحث با من ادامه دهید، این بحث را متوقف می کنم و می روم. این عمل به شما کمک می کند تا وضعیت را از بدتر شدن کنترل کنید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره پیش از ازدواج

· برقراری ارتباط

ارتباط صرفا در مورد چیزهای روزمره کافی نیست. شما باید صمیمانه در مورد انتظارات واضح خود صحبت کنید زیرا رابطه شما را خاص می کند. گاهی اوقات، ما تمایل داریم به جای پرسیدن سوالاتمان از همسرمان، پاسخهایی رابرای خودمان فرض کنیم، بنابراین از این کار دوری کنیدو سؤالتان را بپرسید و نگرانی های خود را بیان کنید.

· گستاخ نباشید و فریاد نزنید

این احتمال وجود دارد که زوجین گاهی اوقات با هم دعوا و اختلاف نظر داشته باشند. اما، نکته کلیدی این است که با ذهنی آرام و خونسرد قدرت پذیرش مخالفت همسرتان را داشته باشید ودرباره آن صحبت کنید. مهم نیست که اوضاع چقدر سخت می شود، هرگز گستاخانه صحبت نکنید و اظهارات بد نکنید.

· گشاده رو باشید

با شریک زندگی خود راحت باشید و با آنها در مورد دوستان خود، به خصوص آنهایی که از جنس مخالف هستند، صحبت کنید تا از هرگونه سوء ظن جلوگیری کنید.

مطمئن شوید که هیچ رازی بین شما وجود ندارد. از همه مهمتر کاری نکنید که مجبور می شوید آن را از همسرتان پنهان کنید. حفظ اسرار در مورد دوستان، ایمیل ها، پول، تماس ها، سفرها و غیره قطعا یک مساله بزرگ است.

· گفتگوهای مثبت داشته باشید

ازدواج و گفتگو

از شکایت از همسرتان به اعضای خانواده یا دوستان خود دست بردارید. اگر مشکلی وجود دارد، باید آن را با شریک زندگی خود در میان بگذارید و مشکل را بین خود حل کنید. همچنین اجازه ندهید دیگران در مورد همسرتان بد صحبت کنند. اگر چنین کردند، فوراً آنها را متوقف کنید یا از آنجا دور شوید. وقتی به همسرتان نشان دهید که بدون توجه به هر کاری در کنار او ایستاده‌اید،او واقعاً احساس عشق می‌کند.

· خودتان را تغییر دهید

عاقلانه نیست که فکر کنید می توانید مردم را آنطور که می خواهید تغییر دهید. ما این قدرت را داریم که خودمان را برای ایجاد یک موقعیت ایده آل و دوست داشتنی برای یکدیگرتغییر دهیم. در ازدواج، تغییر به هر دو صورت کار می کند – شما مقداری می دهید و مقداری می گیرید. شما نمی توانید فرض کنید که همه چیز مطابق با میل شما پیش می رود. طرف مقابل هم باید حرفی برای گفتن داشته باشد.

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

·مقاومت در برابر انحرافات

مرزها فقط برای شما و همسرتان نیست. آنها همچنین بین شما و جهان بیرون هستند. این محدودیت ها با دنیای بیرون به شما کمک می کند تا از روابط خارج از ازدواج و خیانت جلوگیری کنید. اگر متوجه شدید که به کسی تمایل دارید، با شریک زندگی خود گفتگوی صادقانه و باز داشته باشید. همسرتان به صداقت و وفاداری شما افتخار می کند و پیوند بین شما را قوی تر می کند.

· نبودن آزارهای فیزیکی

این مرز به هر قیمتی قابل عبور نیست. آزار جسمی مانند ضربه زدن، هل دادن یا سیلی زدن به یکدیگر هرگز قابل تحمل نیست.

· به همسرتان حسادت نکنید

حسادت یک فاجعه در رابطه شماست. اگر از خودتان ناراضی هستید، وتوانایی تغییرهمه چیز در رابطه خود را ندارید. وقتی به رشد، مهارت های اجتماعی، ظاهر یا هر چیز دیگری در همسرتان حسادت می کنید، به این معنی است که در رابطه احساس ناامنی می کنید. ناامنی شما را مجبور به شکستن تمام موانع در ازدواج می کند.

· ارزیابی موقعیت ها

شما باید بدانید که با ارزیابی موقعیت، کجا هارا مرز بندی کنید. گاهی اوقات تعیین حد و مرز در ازدواج ممکن است به شریک زندگی شما آسیب برساند، اما این بدان معنا نیست که برای رابطه شما بد است. برای مثال، ممکن است از همسرتان بخواهید که مسئولیت پرداخت قبوض خانه را به عهده بگیرد، زیرا می‌خواهید در کاری به خصوص سرمایه‌گذاری کنید و نیاز به زمان بیشتری دارید. بنابراین، قاطع باشید زیرا با این سرمایه گذاری ها آینده را تضمین می کنید.

·ببخشید

بخشیدن همسرتان می تواند چالش برانگیز باشد. اما، برای تقویت ازدواج شما ضروری است. حتی در مواقع درگیری، باید آنقدر متواضع باشید که ببخشید و تعارض هارا حل و فصل کنید. اما اگر اشتباه تکرار شد قاطع باشید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره با موبایل

· گاهی اوقات «نه» بگویید

در برخی موقعیت‌های زندگی شما باید «نه» بگویید، حتی اگر به شریک زندگی‌تان آسیب بزند. اگر همسرتان از شما می‌خواهد کاری غیرقانونی یا آزاردهنده انجام دهید، چاره‌ای جز «نه» گفتن ندارید.

· تعیین حد و مرز برای خود

قبل از اینکه محدودیت‌های شریک زندگی‌تان را اعلام کنید، با ایجاد حد و مرزهایی برای خودتان، قوانینی را برای خود قرار دهید. این کار همسرتان را تشویق می‌کند که از آن پیروی کند.

تفاهم در ازدواج

·برخی باورهای غلط درباره مرزها

مرزها در روابط اغلب به اشتباه درک می شوند و اشتباه خوانده می شوند. چند تصور غلط رایج در مورد تعیین مرزها:

افرادی که حد و مرز تعیین می کنند به عنوان خودخواه و سفت و سخت برچسب زده می شوند.

افرادی که مرزها را تعیین می کنند به عنوان کنترل کننده هایی تلقی می شوند که سعی می کنند آزادی شریک خود را محدود کنند.

مرزها به همسر شما دیکته می کند که چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد.

مرز محافظت از خود به عنوان مجازاتی برای دیگری تلقی می شود. به عنوان مثال، وقتی شوهر علیرغم اینکه چندین بار به او گفته شده، اسراف می کند، زن انتخاب می کند که حساب بانکی جداگانه داشته باشد. انتخاب داشتن حساب بانکی برای خود برای شوهر مجازات به حساب نمی آید

حل تعارضات با همسر مقاوم ممکن است برای خود حد و مرزی تعیین کرده باشید. اما ممکن است همسرتان مشتاق نباشد که با شما همراهی کند، یا ممکن است بخواهد به مرزهای شما محدود نشود زیرا احساس محدودیت و گرفتاری می کند. اگر همسرتان در برابر مرزها مقاومت می کند، راه هایی برای برخورد با این موضوع وجود دارد:

این مطلب را نیز بخوانید: عشق و ازدواج

قبل از تصمیم گیری در مورد مرزها با شریک زندگی خود مشورت کنید:

  • به همسرتان این آزادی را بدهید که «نه» بگوید.
  • اگر اشتباه می کنید بپذیرید.
  • به فضای همسرتان احترام بگذارید.
  • به آنها زمان بدهید تا با مرزها کنار بیایند.
  • از کناره گیری از همسرتان، حمله کردن یا ایجاد احساس گناه در او خودداری کنید.
  • وقتی از مرزها عبور می کنید از همسرتان بازخورد بگیرید.

کلیدهای یک ازدواج موفق:

واضح وروشن ارتباط برقرار کنید.

به همسرتان بگویید که از حضور او در زندگی خود سپاسگزار هستید.

به عنوان یک زوج برای هم وقت بگذارید.

برای زمانهایی که تنها هستید برنامه ریزی کنید.

درک کنید که مخالفت کردن اشکالی ندارد.

بدنبال ایجاد اعتماد در رابطه باشید.

بخشیدن همدیگر را یاد بگیرید.

عوامل مخرب در ازدواج

نق زدن

تعاملی که در آن یک نفر به طور مکرر درخواستی را مطرح می کند، شخص دیگر به طور مکرر آن را نادیده می گیرد و هر دو به طور فزاینده ای آزرده می شوند. نق زدن مسئله ای است که هر زوجی در مقطعی با آن دست و پنجه نرم می کنند. نق زدن دایمی به طور بالقوه می تواند به اندازه زنا یا وضعیت بد مالی برای ازدواج خطرناک باشد. این دقیقا همان نوع ارتباط سمی است که می تواند در نهایت یک رابطه را از بین ببرد.

اولویت قرار ندادن یکدیگر

پس از ازدواج، یکدیگر را در اولویت قرار دهید. اما این به معنای چسبیدن به هم مانند چسب نیست. در عوض، ازدواج و بقیه تعهدات خود را به عنوان یک سیستم کنترل و تعادل در نظر بگیرید. اگر متوجه شدید که تمام وقت شما صرف کار کردن یا دویدن به دنبال بچه ها می شود، برای اطمینان از اینکه واقعاً زمانی را با هم می گذرانید یا نه مروری را در زندگیتان داشته باشید.

ارتباطات ضعیف

چگونه گفتن مطالبی که شما را در حین مطرح شدن آنها آزار می دهد، مهم است. در غیر این صورت، شما در حال تهیه دستور العملی برای تهیه رنجش و دعوا هستید. فریاد زدن و یا امتناع از صحبت کردن، راه‌های ناسالمی برای بحث کردن هستند. یاد بگیرید در مورد توقعات خود بدون سرزنش کردن طرف مقابلتان صحبت کنید.و مهارت های برقراری ارتباطات را فرا بگیرید.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره ازدواج

حفظ اسرار

آیا اگر شریک زندگی تان هم دروغ های سفید کوچکی بگوید، ناراحت نمی شوید؟ روابط بر پایه اعتماد بنا می‌شوند و اگر نتوانید درموارد کوچک به هم اعتماد کنید جرات اعتماد به شریکتان در موضوعات بزرگتر را نخواهید داشت .همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهد پنهان نگه داشتن راز از شریک عاطفیتان ممکن است به رابطه آسیب برساند زیرا به معنای عدم اعتماد به حمایت های شریک زندگیتان است .و اور آزرده خواهد کرد.

مرزهای ضعیف با خانواده یا دوستان

نداشتن حد و مرز در ازدواج عواقب وخیم بسیاری دارد. برخی از آنها کوچک و برخی دیگر بزرگ است .مرز آن خط یا محدودیتی است که شرکا برای محافظت از ازدواج خود تعیین می کنند و از استثمار خود جلوگیری می کنند. مرزها به شما این امکان را می دهد که بین خود و همسرتان خط بکشید و مالکیت و مسئولیت را بین
خودتان تقسیم کنید .خانواده و دوستان زمان و مکان دارند و نباید هر زمان که دوست داشتند در زندگی شما حضور داشته باشند. علاوه بر این، گفتگوها در مورد زندگی خصوصی خود را در خارج از ازدواج به حداقل برسانید.
همه ما اینجا بزرگسال هستیم و اگر کار اشتباهی انجام دادید یا به احساسات دیگری آسیب رساندید، باید عذرخواهی کنید.

سپاسگزاری نکردن

به خاطر کارهایی که همسرتان انجام می دهد، «متشکرم» بگویید، حتی اگریک کارعادی باشد.قدردانی به خصوص زمانی که یکی از شما درحال انجام کاری سخت و وقت گیر است .. حتی اگر شریک زندگی شما از چمن زنی لذت می برد، قدرت قدردانی از چمن های کاملاً آراسته شده را دست کم نگیرید.

این مطلب را نیز بخوانید: رویکردهای روانشناسی

اعمال حسادت

تفاوت زیادی بین پرسیدن در مورد روزی که سپری کرده و کباب کردن او در مورد هر لحظه ای که با شما نیست وجود دارد. وقتی شوهرتان می گوید که یک مدیر جدید در شرکتش استخدام شده است، نباید این جمله را بگویید: آیا او زیباست؟ همه ما ناامنی هایی داریم، اما رفتار حسادت آمیز مداوم و و مقایسه های همیشگی باعث فرسودگی آشکار در رابطه شما می شود.

اجتناب از کمک حرفه ای

گاهی اوقات حل مشکلات ازدواج به تنهایی کارساز نیست. اما تا زمانی که سعی نکنید مشکلات خود را با یک درمانگر ازدواج حل کنید،مشکلات را به حال خود رها نکنید. اینها متخصصان بسیار آموزش دیده ای هستند که همه چیز را دیده اند و می توانند توصیه های مفیدی ارائه دهند و همچنین به شما کمک کنند تا دیدگاهای همسرتان را بهتر درک کنید. هر چه زودتر کمک بگیرید،بهتر است. در نظر بگیرید که برای سلامت دندانهایتان به دندانپزشک مراجعه کنید – یک حفره کوچک به راحتی قابل اصلاح است، در حالی که در پوسیدگی ریشه داستان کاملاً متفاوت است.

نشانه های ازدواج سالم

ازدواج سالم

  • هر فردی هویت خاص خود را دارد و با ازدواج هم هویت خود را حفظ می کند.
  • زوجین ارتباط خوب و زیادی با هم دارند .
  • زندگی جنسی خوبی با هم دارند .
  • به یکدیگر اعتماد دارند.
  • به هم وفادارند .
  • درتمام جوانب زندگی شان تعادل وجود دارد.
  • ازدواج برایشان شادی بخش و سرگرم کننده است

پیش بینی ازدواج موفق

زوج‌هایی که شبکه‌های بزرگتری از دوستان و خانواده دارند، ممکن است کمک و تشویق بیشتری در مسیریابی با چالش‌های زندگی زناشویی داشته باشند. توجه داشته باشید، با این حال، این یافته مربوط به خرج کردن پول زیادی برای یک جشن عروسی نیست، بلکه در مورد داشتن تعداد خوبی از دوستان و خانواده در گوشه و کنار شما
است.

تحقیقات نشان می دهد زوج هایی که قبل از ملاقات با همسرشان شرکای عاشقانه بیشتری داشتند، نسبت به آنهایی که سابقه روابط عاشقانه محدودتری داشتند، کیفیت ازدواج پایین تر و افکار طلاق بیشتری داشتند. یک توضیح احتمالی برای این موضوع این است که یک یا هر دو فرد ممکن است همسر خود را با شریک قبلی مقایسه کنند که منجر به رنجش و انتظارات غیرمنطقی در رابطه شود. همچنین، هر چه شرکای بیشتری داشته باشندو تعداد دفعات بیشتری به یک رابطه خاتمه داده باشند به این معنی است که تعهد ممکن است برای شما ارزش کمتری نسبت به فردی با تجربه های عاشقانه کمترباشد.

این مطالعه همچنین نشان داد که زنانی که از رابطه قبلیشان دارای فرزند هستند بیشتر در ازدواج خود دچار مشکل می شوند. بر اساس یافته های محققان، این موضوع برای پدران در این سناریو صادق نیست. درتصمیم گیری هاچیزی که برای شخص دیگری مناسب است ممکن است با سبک زندگی شما سازگار نباشد. کاری را انجام دهید که برای شما و همسرتان منطقی است و خوشحالی به دنبال آن خواهد آمد.

چرا قبل از ازدواج مشاوره کنیم؟

هدف از مشاوره قبل از ازدواج بهبود روابط شما با شریک زندگی و کمک به شما در ایجاد یک پایه قوی برای ازدواج است. مشاوره قبل از ازدواج همچنین به شما و شریک زندگیتان اجازه می دهد تا قبل از تصمیم گیری در مورد یک موضوع، درمورد جنبه های مهم رابطه تصمیم بگیرید.

تست هایی روانشناسی که معمولا قبل از ازدواج انجام می شوند:

تست نئو

تست میلون

تست طرحواره ها

تست MMPI

تست MBTI.

تست عشق استرنبرگ

تست سبک دلبستگی

تست نیازهای اساسی گلاسر

منابع:

https://whywesuffer.com/nagging-love-destroyer-marriage-killer-2/
https://www.marthastewart.com/7913112/common-causes-of-divorce
https://lotusgroup.biz/blog/7-signs-of-a-healthy-marriage/

https://www.bridalguide.com/blogs/3-surprising-factors-may-predict-happy-
marriag

https://www.momjunction.com/articles/must-have-boundaries-in-
marriage_00430031

اختلالات سوماتیک سمپتوم

بسیاری از مردم گاهی اوقات دچار دردهای جسمانی در قسمت های مختلف بدنشان میشوند که گاهی اوقات درد در این مناطق میتواند نشان از بیماری های جسمانی جدی از جمله سرطان باشد. و اکثر مواقع این درد ها انسان را دچار استرس و اضطراب شدید میکند و معمولا زندگی عادی افراد را دچار اختلال میکند ، ولی بعد از معاینات و آزمایشات به این نتیجه میرسند که هیچگونه مشکل جسمانی وجود ندارد. در مقاله پیش رو گروه روانشناسی و مشاوره داناک مشاور اطلاعاتی مفید را در زمینه اختلالات سوماتیک سمپتوم در اختیار شما قرار می دهد.

این سمپتوم ها مرتبط با اختلال سایکوسوماتیک هستند. کلمه ی سوماتیک که ریشه ی یونانی دارد به معنی مرتبط با جسم و بدن است. در این اختلالات، سمپتوم های فیزیکی نشان میدهند که در مناطق مختلفی از بدن، مشکلات و بیماری هایی وجود دارد ولی آزمایشات چیز دیگری را ثابت میکنند.

در سال ۱۸۱۸ اولین فردی که از اصطلاح سایکوسوماتیک استفاده کرد، یک روانپزشک آلمانی به نام هینروث بود. و در سال ۱۹۲۲ ، فلیکس دویچ، اصطلاح (پزشکی سایکو سوماتیک) را معرفی کرد.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره روانشناسی

اختلالات سایکوسوماتیک نتیجه ی اثرات مضری است که ناشی از تاثیرات روانی بر کنترل ارگانیک بافت ها است. همچنین اختلالات سایکوسوماتیک به عنوان اختلالاتی که ریشه در عوامل عاطفی دارند، مشخص میشود ( دیمو، باسین، پاندیا، دیودی، ناگاراچاپا، ۲۰۱۶)

سمپتوم های این اختلالات معمولا به صورت درد در مفاصل زانو و آرنج، درد کتف و کمر، دردهای شدید قاعدگی، زخم معد، یبوست و دردهای عصبی هستند.برای تشخیص اختلالات سوماتیک سمپتوم، باید سمپتوم هایی که نشان از بیماری یا دردهای جسمانی میدهند حضور داشته باشند، بدون اینکه هیچگونه عارضه ای مشاهده شود.همچنین این سمپتوم ها باید زندگی روزانه ی فرد را دچار اختلال شدید کند وفرد درعملکرد اجتماعی، شغلی و دیگر عملکرد های روزانه ی خودش دچار مشکل اساسی شود یا درد و رنج شدید بوجود آورد.بیشتر افرادی که دچار اختلالات سوماتیک میشوند، بر این که بیماری آنها جنبه ی روانی دارد و جسمانی نیست اصلا باور ندارند و پزشکان هم بیماری که این افراد به آن باور دارند را دیاگنوز نمی کنند. در نهایت این نگرانی های افراد معمولا آن ها را دچار سمپتوم های افسرگی میکند.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

علل اختلالات سوماتیک سمپتوم:

از اولین نظریه ها درباره ی اختلالات سوماتیک سمپتوم، درباره ی درد های فیزیکی بدون علت و هیستری بود که زیگموند فروید آنها را مطرح کرد که حاکی از کشمکش های درونی، استرس و اضطراب ، هیجان های واپس رانده شده هستند که به صورت سمپتوم های جسمانی نمایان میشوند. مثل سمپتوم های اختلال تبدیلی که با خاطرات دردناک دوران کودکی (مثل بدرفتاری هایی که با کودک صورت گرفته یا تجاوز) ارتباط دارند که بعدها در زندگی به صورت استرس و اضطراب نمایان میشوند. از نظر فروید سمپتوم های جسمی به فراموش کردن و رها شدن از آن گونه اضطراب ها کمک میکنند، یعنی تبدیل به مشکلی دیگر میشوند که آن اضطراب ها فراموش شوند.

افراد می توانند به صورت غیر ارادی در بدنشان سمپتوم هایی تولید کنند که هیچ آگاهی از تولیدشان نداشته باشند. برای مثال آزمایشی بر روی دختری که ادعا می کرد دید پیرامونی خودش را از دست داده است انجام شد. در این آزمایش زنگی را به صدا در می آوردند و بر بعضی مواقع بعد از زنگ ، نوری را به دید مرکزی یا پیرامونی دختر میتاباندند و دختر باید میگفت که بعد از زنگ محرک دیداری ارایه شده یا خیر.

اختلالات سوماتیک سمپتوم

این مطلب را نیز بخوانید: ناسازگاری کودک

دختر ۳۰٪ مواقع را درست اعلام کرد ، با این حال اگر او دید پیرامونی نداشت باید به صورت تصادفی اعلام میکرد که حدود ۵۰٪ را درست میتوانست بگوید، و این آزمایش این را نشان میدهد که او به اختلال سوماتیک سمپتوم دچار است و در سطحی از هوشیاری او متوجه محرک میشود ولی آن را سرکوب میکند و مانع از گزارش دادنش میشود.

از نظر پیر ژانه (یکی از بنیان گذاران روانشناسی) کسانی که به هیستری(یا همان اختلال تبدیلی) مبتلا هستند، بعد از یک حادثه (تروما) دچار محدود سازی توجه میشوند. محدود سازی توجه تعداد کانال های حسی را محدود میکند که کنترل ارادی از روی این کانلها برداشته شود و بیمار هر چه اطلاعات جدید وارد کانالهایش میشود، با حالت بی حسی روبرو میشود و نمیتواند این اطلاعات را به صورت هشیارانه پردازش کند. مانند کسانی که دچار سمپتوم های نابینایی یا فلج میشوند.

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

پیر ژانه متوجه شد که افرادی که دچار اختلال تبدیلی میشوند ،شباهتهای زیادی با افرادی که هیپنوتیزم میشوند دارند و هر دوی این این رفتارها تا حد زیادی از اراده ی فرد خارج است چون افرادی که به این اختلال دچار شده اند و هم افرادی که هیپنوتیزم را تجربه کردند ، هر دو گزارش دادند که کنترل ارادی روی حس ها و حرکاتشان نداشتند. پس به این نتیجه رسید که احتمالا هر دو مکانیسم های یکسانی دارند.

از دیگر دلایل احتمالی سوماتیک سمپتوم، اتفاقات تلخ در گذشته ، مثل تروما، کودک آزاری است.

عوامل بیولوژیک هم میتوانند از دلایل این اختلالات باشند. برای مثال بسیاری از افرادی که به اختلالات سوماتیک سمپتوم مبتلا هستند، مشکلات پزشکی دیگری هم دارند که معمولا در بیماری روانی آنها نقش دارند. یا اینکه بسیاری از این افراد، در خانواده خود دارای سابقه بیماری های روانی هستند.

معیارهای تشخیصی برای اختلال سوماتیک سمپتوم:

– یک یا چند سمپتوم سوماتیک باید وجود داشته باشند که به شدت فرد را ناراحت کنند یا زندگی او را به شدت دچار مشکل کنند . این سمپتوم ها باید از نظر پزشکی توجیه نشده باشند. این افراد باید به صورت افراطی نگران این علائم باشند و نگرانی این را داشته باشند که سمپتوم هایشان جدی باشند. همچنین کل زندگیشان به بیماری که فکر میکنند دارند اختصاص داده میشود.

این مطلب را نیز بخوانید: درمان افسردگی

– ممکن است هیچ کدام از این سمپتوم ها همیشه حضور نداشته باشند ولی در هر حال فرد همیشه نگران این سمپتوم ها هست، که این نگرانی باید حداقل ۶ ماه طول بکشد. در طول این مدت سمپتوم ها میتوانند حضور کامل نداشته باشند و یا حتی از نقطه ای به نقطه ی دیگر جا به جا بشوند( که به آن مهاجرت سمپتوم ها میگویند).

– شدت نگرانی افراد نباید با شدت سمپتوم ها تناسب داشته باشند.

– اضطراب و استرس درباره ی سمپتوم ها باید دایمی و شدید باشد.

– فرد باید انرژی و زمان زیادی را صرف نگرانی درباره ی این وضعیت بکند.

این مطلب را نیز بخوانید: اختلال خواب

تشخیص افتراقی اختلالات سوماتیک سمپتوم:

اختلالات سوماتیک سمپتوم که مشخصه آنها درد های رنج آور جسمانی به همراافکار و احساسات یا رفتارهایی هستنند که با این سمپتوم ه مرتبط اند و باعث تداومشان میشوند، باید از این اختلالات جدا شوند:

سمپتوم های سوماتیک رنج آور و مشخصه ی یک عارضه پزشکی
اختلال اضطراب بیماری
اختلال بادی دیسمورفیک
اختلال اضطراب تعمیم یافته
اختلال وحشتزدگی
اختلال وسواسی-اجباری
اختلالات افسردگی
اختلالات سایکولوژیک مثل اسکیزفرنی
اختلالات ساختگی یا تمارض

سوماتیک سمپتوم

درمان اختلالات سوماتیک سمپتوم:

درمان سمپتوم های سوماتیک معمولا با مشکلات بسیاری روبرو می شود، و بزرگترین. آنها انکار از سوی بیمار هست. این بیماران معمولا نمیتوانند قبول کنند که مشکلاتشان ریشه ی پزشکی ندارند و حاضر به انجام رواندرمانی نمی شوند و با اینکه نتیجه ای نمیگیرند همچنان به دنبال راه حل پزشکی میگردند.
اختلال سوماتیک سمپتوم معمولا با اختلال وسواسی-اجباری کاموربید هست و معمولا درمانی که برای OCD انجام میشود، به سوماتیک سمپتوم هم جواب میدهد.

این مطلب را نیز بخوانید: اضطراب و استرس و درمان آن

درمان سایکو دینامیک:

اختلالت سوماتیک سمپتوم ، ممکن است ریشه در کودکی داشته باشند، و معمولا اتفاقات تلخ و مشکلات سخت گذشته را به ناخودآگاه واپس رانی میکنند . پس این روش با بیرون کشیدن این خاطرات و افکار از ضمیر ناخودآگاه فرد، تلاش به حل کردن مشکلات میکند. البته باید گفت که این روش روی بسیاری از این افراد جواب نمیدهد که به دلیل این است که افراد قبول ندارند که مشکلاتشان روانی است و نه پزشکی.

رفتار درمانی:

بعضی عنصر های رفتاری در اختلال سوماتیک سمپتوم هستند که با یادگیری بوجود می آیند و همچنین می شود از طریق یادگیری در رفتاردرمانی، آنها را تغییر داد یا از بین برد. برای مثالبزای از بین بردن رفتار افرادی که باآه و ناله کردن، توجه خانواده و یا پزشکان خود را جلب کرده اند، باید به این رفتارهایشان بی توجهی کرد تا رفتار خاموش شود. یا مثلا برای فردی که به دلیل بدن دردهای دایمی از کار خود استعفا داده است، میتوان با کارفرما صحبت کنند تا فرد به کارش بازگردد و هم چنین حقوقش افزایش یابد ، به این صورت از طریق پاداش، رفتار قبلی رو به خاموشی میرود.

درمان CBT :

افرادی که اختلال سوماتیک سمپتوم دارند، معمولا در تفسیر اظلاعات سوگیری دارند، مثلا در استدلال اطلاعات سوگیری دارند وفقط اطلاعاتی که با باورهایشان یکی است را می پذیزند. الگوهای فکری منفی دارند که سمپتوم هایشان را به یک بیماری سخت و فاجعه بار می چسبانند. و اینکه مثلا آنخا باور دارند که تمام حالت هایی که دارند خبر از یک بیماری می دهد که قرار است به آن مبتلا شوند. ثابت شده است که CBT بر روی این افراد جواب میدهد زیرا زیربنای مشکلات این افراد اضطراب سلامت است چون این افراد هر سمپتومی را برای سلامتشان تهدید کننده می یابند. در CBT تلاش بر این است که باورهای غلط با باورهای صحیح جایگزین شوند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره پیش از ازدواج

دارو درمانی:

اختلالات سوماتیک سمپتوم معمولا با افسردگی، استرس و اضطراب کاموربید هستند.

ولی مشخص نیست که اول افسردگی و اضطراب بوجود آمده و از آنها فرد دچار سمپتوم های سوماتیک شده یا بالعکس. داروهای SSRI یا آنتی دپزسانت های سه حلقه ای که برای درمان افسردگی استفاده می شوند، مدتی بعد از شروع درمان از شدت سمپتوم های سوماتیک کم میکنند. البته این آزمایشات در شرایط آزمایشگاهی انجام نشده و نمیتوان به صورت ۱۰۰٪ گفت داروهای آنتی دپرسانت به تنهایی قادر به درمان اختلالات سوماتیک سمپتوم هستند.

روانتنی

منابع:

کتاب آسیب شناسی روانی بر اساس DSM-5 (جلد دوم ) (صفحه ۴۲۸-۴۷۴)
کتاب تشخیص افتراقی اختلالات روانی DSM-5 (صفحه ۲۷۰-۲۷۲)
مقاله تنظیم هیجان در بیماران سایکوسوماتیک: مطالعه کیفی (حدیث چراغیان و همکاران) (صفحه ۱۲۳)

رویکرد های روانشناسی

الگوهای فکری که رفتار انسان را با مفاهیم و برداشت خاص تحلیل میکنند را رویکرد می گویند.

در روان شناسی رویکرد های متفاوتی وجود دارد از جمله ۵ رویکرد عمده که در مطالعات روانشناختی به شمار می آیند را بررسی میکنیم:

رویکرد زیست_شناختی:

روان شناسان زیست شناختی، رفتار را نتیجه ی رویدادهای شیمیایی و زیست شناختی پیچیده درون مغز می دانند.

ما می توانیم از چارلز داروین برای نشان دادن این نظر که ژنتیک و تکامل در تأثیر رفتار انسانی را از طریق انتخاب طبیعی نقش ایفا می کنند، تشکر کنیم. نظریه پردازان در دیدگاه بیولوژیکی که ژنومیک رفتاری را مطالعه می کنند، نحوه اثر ژن ها بر رفتار را در نظر می گیرند. اکنون که به مرور از ژنوم انسان پرده برداری میشود.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره روانشناسی

عوامل بیولوژیکی مثل کروموزوم ها و هورمون ها و مغز، تأثیر زیادی بر رفتار انسان، مثل جنسیت دارند. رویکرد بیولوژیکی بر این عقیده هست که بیشتر رفتارهایی به ارث برده می شوند که دارای تابع سازگار یا تکاملی هستند. مثلادر هفته های اول پس از تولد کودک، میزان تستوسترون در پدر بیش از 30 درصد کاهش می یابد؛ این یک تابع تکاملی است. مردان محروم از تستوسترون احتمالا به دنبال همسر جدید برای تلقیح مجدد میروند. آنها همچنین آرامترند که این موضوع بخصوص در زمانی که کودک اطرافشان وجود دارد، مفید است.

همانطور که می دانیم مغز انسان از پیچیده ترین ساختار در طبیعت است و اصولاً تمام رویداد های روانی به نحوی با فعالیت مغز و دستگاه عصبی مرتبط هستند با توجه به این رویکرد، رفتار ما حتی زمانی که فکر می‌کنیم یا چیزی را احساس می‌کنیم، براساس فعالیت‌های عصبی – زیستی شکل می‌گیرد.

روان‌شناسانی برای توصیف و تبیین رفتار انسان از کنش‌های زیستی سود می‌جویند.

در واقع در این رویکرد انسان و سایر گونه ها مطالعه میشوند و رفتارهای ظاهری که از جاندار سر میزند وابسته به فعالیت های الکتریکی و شیمیایی هست که در بدن رخ میدهد.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

برای مثال در رویکرد زیستی به افسردگی سعی می‌شود این اختلال برحسب تغییرات غیرعادی در میزان انتقال‌دهنده‌های عصبی تبیین شود. این انتقال‌دهنده‌های عصبی موادی شیمیائی هستند که در مغز تولید می‌شوند و ارتباط بین نورون‌ها یا یاخته‌های عصبی را میسر می‌سازند.

مثال دیگر: تحریک الکتریکی مغز است که نورون ها در ناحیه ی هیپوتالاموس سبب لذت،پرخوری و کم خوری میشن.

رویکرد رفتاری:

یکی از رویکردهای معروف روان شناسی رویکرد رفتاری است.

پایه گذاری آن : جان واتسون( واتسون با استفاده از تجربیات زیست شناختی پاولف انسان را تنها در «رفتار» خلاصه کرده است.)

در حالی که رویکرد رفتاری، بر محرکات بیرونی رفتار تاکید می‌کند، رویکرد شناختی به آنچه که در درون انسان اتفاق می‌افتد تاکید دارد. محیط درونی در واقع به عنوان واسطه بین محرک درونی و رفتار عمل می‌کند و قابل مشاهده مستقیم نیست.
در این محیط پدیده‌هایی مثل زبان، یادگیری و حافظه و حل مساله و ادراک و تفکراتفاق می‌افتد که به آن‌ها فرآیندهای شناختی گفته می‌شود. در رویکرد شناختی، فرآیندهای شناختی را زیربنای رفتار در نظر گرفته و رفتار را به کمک آن توصیف می‌کنند.

رویکرد رفتاریرفتار هر فرد در این رویکرد به برداشت او از محیط و حتی خود وابسته است. ذهن در رویکرد شناختی سیستمی شبیه به رایانه دارد که اطلاعات را گرفته، آن‌ها را پردازش، کدگذاری، تفسیر، ذخیره و بازیابی می‌کند و از این طریق منشا رفتار می‌شود.

این مطلب را نیز بخوانید: ناسازگاری کودک

اعتقاد جان واتسون:

  • هدف روان شناسی(به عنوان شاخه ای از علم طبیعی و کاملاً عینی و آزمایشی) پیش بینی و کنترل رفتار است.
  • روان شناسی باید تنها رفتار را مطالعه کند؛ زیرا رفتار، امری عینی و دیدنی است .
  • روان شناسی تنها می تواند رابطه ی محرک ها (رویدادهای محیطی) و پاسخ های آشکار (رفتار) را مطالعه کند و فقط این دو دیدارپذیر، تعریف پذیر و تغییرپذیرند.
  • رفتار، پاسخ موجود زنده به یک محرک خارجی است.
  • محیط را عامل اصلی رفتار می داند و می گوید زمینه های ارثی در رفتار هیچ نقشی ندارند.

از نظریه پردازان این نظریه: اسکینر و ثرندایک

در این رویکرد آزمایش و تحقیق همچون پشتوانه ای هستند که بر محرک ها و پاسخ های قابل مشاهده تاکید می کنند و تقریبا میشه گفت در این رویکرد همه ی رفتارها به دنبال شرطی شدن و تقویت بوجود آمده اند. ضمن این که چون‌وچرای رفتار در آن مفهومی ندارد بلکه فقط چگونگی رفتار حایز اهمیت است.

مثال:در پرخاشگری کودکان،هرگاه کودکان با ابراز خشم چنان پاسخی نظیر کتک زدن کودک دیگر پاداش دریافت کند یعنی کودکی،کودک دیگر را میزند و آن کودک دیگر مقابله نکند و آن کودک به خواسته اش برسد.

به این طریق کودکی که کتک زده رفتارش تقویت میشود زیرا پاسخ مثبت از کودک گرفته است.

در اوایل قرن بیستم یک روان شناس آمریکایی جان بی واتسون برای اولین بار گفت که تنها رفتار باید موضوع پژوهش در روان شناسی باشد.

در کل روانشناسان رفتارگرا بر عوامل محیطی در شکل گیری رفتارها تاکید دارند و تمرکز آن ها بر اتفاقات درون انسان نیست و از اهمیت کمی برخوردار است. این روان‌شناسان تنها به بررسی رفتار قابل مشاهده فرد می‌پردازند و معتقدند رفتار به وسیله محرک‌های بیرونی کنترل می‌شود.

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

رویکرد شناختی:

این رویکرد، به تدریج گسترش یافته است و الان یکی از مهم ترین رویکردهای روان شناسی معاصر به شمار می آید. از صاحب نظران شاخص این رویکرد می توان ژان پیاژه، هربرسیمون، جرج میلر و جرام برونر را نام برد.

روانشناسی شناختیرویکرد شناختی بر پردازش اطلاعات تمرکز دارد و به فراگیری، اندوزش، بازیابی و به کارگیری دانش می پردازد. این رویکرد بررسی می کند که چگونه با به کارگیری فرایندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه، تصویرسازی ذهنی، مفهوم سازی، مسئله گشایی، استدلال، تصمیم گیری و زبان، اطلاعات را از محیط خود جمع آوری، رمزگردانی و اندوزش کنیم. براساس رویکرد شناختی، ذهن آدمی فعالانه پردازنده ی اطلاعاتی است که دریافت می کند و آن را به اشکال تازه در می آورد.

یکی از دلایل اصلی رشد این رویکرد، گسترش نارضایتی از رویکرد رفتارگرایی بود. دلیل دیگر آن، پیدایش انقلاب رایانه بود که این رویکرد را گسترش داد؛ چراکه پردازش اطلاعات، به کار رایانه شباهت دارد؛ یعنی هر دو از نظام های پردازش اطلاعات برخوردارند.

صاحب نظران روان شناسی شناختی، مطالعه ی ذهنی را که رفتارگرایان کنار گذاشته بودند، بار دیگر با روش علمی و عینی فعال کردند.

این رویکرد، به تدریج گسترش یافته است و اکنون یکی از مهم ترین رویکردهای روان شناسی معاصر به شمار می آید. از صاحب نظران شاخص این رویکرد می توان ژان پیاژه، هربرسیمون، جرج میلر و جرام برونر را نام برد.

این مطلب را نیز بخوانید: درمان افسردگی

از دلایل اصلی رشد این رویکرد:

  • گسترش نارضایتی از رویکرد رفتارگرایی
  • پیدایش انقلاب رایانه(شباهت پردازش اطلاعات به کار رایانه): براساس رویکرد شناختی، ذهن آدمی فعالانه پردازنده ی اطلاعاتی است که دریافت می کند و آن را به اشکال تازه در می آورد.

در رویکرد رفتاری گفتیم که به محرک های بیرونی تاکید میکند.اما در رویکرد شناختی به آن چه در درون انسان اتفاق می افتد توجه میشود و محیط درونی به عنوان یک رابط بین محرک درونی و رفتار است و مستقیم قابل مشاهده نیست.

رویکرد شناختی بر پردازش اطلاعات تمرکز دارد و به فراگیری، اندوزش، بازیابی و به کارگیری دانش می پردازد.

این رویکرد بررسی می کند که چگونه با به کارگیری فرایندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه، تصویرسازی ذهنی، مفهوم سازی، مسئله گشایی، استدلال، تصمیم گیری و زبان، اطلاعات را از محیط خود جمع آوری، رمزگردانی و اندوزش کنیم.

در این رویکرد رفتار هرکس به برداشت او از محیط و خود فرد وابسته است.

این مطلب را نیز بخوانید: اختلال خواب

در مورد رویکرد شناختی:

ذهن شبیه یک رایانه است یعنی دربردارنده فرآیند های درون داد،ذخیره سازی و یادآوری است.چون مفاهیم این رویکرد قابل مشاهده نیست به یارانه تشبیه شده است.

به طور مثال یادزدودگی کودکی را تحلیل میکنیم به این علت که نمیتوان خاطرات سه سال اول زندگی را به خاطر آورد در این سن تغییر و تحول مهمی در نحوه ی سازماندهی تجربه ها در حافظه روی می دهد.

چون توانایی زبان در سن ۳ سالگی به میزان چشم گیری افزایش می یابد در این سن بارز تر است.

رویکرد روانکاویرویکرد روان تحلیلی یا رویکرد روانکاوی:

  • مشهورترین رویکرد مطرح در روان شناسی
  • بنیان گذار آن : زیگموند فروید( بیشتر رفتارهای آدمی را متوجه فرآیندهای ناهشیار می داند و براین باور است که این فرایندها سبب بسیاری از رفتارهای انسان می شوند.)

زندگی روانی دو سطح دارد: سطح هشیار (محدود و قابل دسترس) ، ناهشیار .

این مطلب را نیز بخوانید: اضطراب و استرس و درمان آن

در این رویکرد فروید بخش عمده رفتار،ریشه در فرآیند های ناهشیار دارد که این فرآیند های ناهشیار عبارت بود از:باورها،ترس ها و خواست هوایی که شخص از وجودشان آگاه نیست اما بر رفتار او اثر میگذارد.او معتقد بود که تکانه هایی که از بدو تولد همزاد همه ی انسان هاست اثری نافذ بر ما دارند و باید به طریقی با آن ها برخورد کرد.سرکوب کردن آنها سبب از بین رفتن آن نمی شود بلکه از بخش خودآگاه به ناخودآگاه رفته ولی آنجا از بین نمی رود و خود را به صورت مشکل های هیجانی و بیماری های روانی بروز می‌دهد.

این دیدگاه، فرآیندهای روانی را عمدتا متعلق به بخش ناهشیار دانسته و بیان می‌دارد فرد دائما در تعارض انگیزه‌های ناهشیار خود قرار دارد.

برای مثال:برخی افراد هنگامی که مضطرب می شوند دست به پرخوری میزنند این افراد احتمالا در موقعیت های اضطراب آور به همان پاسخی دست می‌زنند که در طول زندگی برای آن ها مایه ی راحتی بوده است.یعنی پاسخ خوردن.

  • آشفتگی های بیماران روانی، از بخش ناهشیار ذهن نشئت می گیرد که باید آنها را کشف و آشکار کرد. هرگاه این فرایندهای ناهشیار آشکار شود، بیماری می تواند تعارض های خود را حل کند و زندگی ایدئال و شایسته ای داشته باشد.
  • برای آشکار کردن بخش ناهشیار فرد، از روش هایی مانند هیپنوتیزم ، تحلیل رویا، و تداعی آزاد استفاده میشود.

طبق رویکرد روان کاوی که توسط فروید مطرح هست روان انسان ها از دو سطح تشکیل می شود: سطح هشیار و ناهشیار. سطح هشیار یک محدوده کوچک و قابل دسترس و سطح ناهشیار یک فضای وسیع است که شامل باورها، ترس‌ها و خواسته‌هایی می شود که فرد از آن‌ها آگاه نیست ولی بر رفتار او تاثیر می‌گذارند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره پیش از ازدواج

در رویکرد روان کاوی، فرآیندهای روانی عمدتا متعلق به بخش ناهشیار هستند و فرد دائما در تعارض انگیزه‌های ناهشیار خود قرار دارد. بنابراین هر نیازی که با عدم ارضا مواجه شود از حیطه هشیار به حیطه ناهشیار ذهن رانده شده و با ماندگاری در این بخش که قسمت ناخودآگاه انسان است بر رویاها و لغزش‌های کلامی او اثر می‌گذارند.

طبق عقاید فروید بخش عمده رفتار، ریشه در فرآیندهای ناهشیار دارد که همان باورها، ترس‌ ها، و خواست‌ هائی است که شخص از وجود آنها آگاه نیست اما در هرحال بر رفتار او اثر می‌گذارند. طبق رویکرد روان کاوی بسیاری از تکانه ‌هائی که در دوره های کودکی با منع یا تنبیه والدین یا جامعه روبه‌رو شده‌اند، برخاسته از غریزه‌های فطری هستند. این تکانه‌ ها از آنجا که از بدو تولد در همه انسان ها وجود دارند از قدرت اثرگذاری فراگیری برخوردار می باشند که باید به ‌نحوی آن ها را حل و فصل کرد.

منع تکانه های عصبی یا همان نیازهای غریزی تنها باعث می‌شود تا از حیطه هوشیار به حیطه ناهشیار رانده شده و در همان جا نیز ماندگار شوند. این عوامل بر رؤیاها، لغزش‌های لفظی (slipe of speech)، و اطوار قالبی (mannerisms) اثر گذاشته و به‌ صورت مشکلات هیجانی و نشانه‌های (symptoms) بیماری روانی، یا برعکس به‌ شکل رفتارهای مورد پذیرش جامعه مانند فعالیت های هنری و ادبی جلوه‌گر می شوند.

سان از سه بخش «نهاد»، «من» و «فرامن» تشکیل شده است.

نهاد: منبع انرژی و دربردارنده ی لذت و پرخاشگری

«من» : در درون انسان، بالقوه موجود است و با توجه به واقعیت و ارشادهای فرامن برتر به کنترل نهاد می پردازد و راه انرژی آزاد شده نهاد را تعیین می کند.

«فرامن» : تحت تأثیر قوانین خارج از انسان شکل می گیرد و با ماهیت اصلاحی، در برابر خواسته های نهاد قرار دارد.

رویکرد انسان گرایی یا پدیدار شناختی: مطالعه تجربه‌های شخصی و درونی فرد از دیدگاه خود فرد.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره مهارتهای زندگی

رویکرد انسان گرایی در روانشناسی

روانشناسی انسان گرایانه، یک دیدگاه روانشناختی است که بر مطالعه کل فرد تأکید دارد (به عنوان هولیسم شناخته میشود). روانشناسی انسان گرایانه، به رفتار انسانی نه تنها از طریق چشم ناظر بلکه از طریق چشم فردی که رفتار می کند، نگاه می کند. روانشناسان انسانگرا معتقدند رفتار فردی به احساسات داخلی و خودشناسی مرتبط است. دیدگاه انسان گرایانه بر این دیدگاه استوار است که هر فرد منحصر به فرد، اراده آزادی برای تغییر در زندگی اش در هر زمان دارد. دیدگاه انسان شناسی نشان میدهد که ما هر کدام مسئولیت شادی و رفاه خود را به عنوان انسان میدانیم.

روانشناسی انسانگرایانه

ما ظرفیت ذاتی برای خودکفایی داریم که این ظرفیت میل به منحصر به فرد شدن ما برای دستیابی به بالاترین پتانسیل به عنوان فردی از جامعه است. با توجه به این که تمرکز بر روی فرد و تجربیات شخصی و درک ذهنی او از جهان است، انسان گرایان روش های علمی را برای مطالعه رفتارها نامناسب میدانند. دو تئوری تاثیرگذار و پایدار در روانشناسی انسان گرایانه که در دهه های 1950 و 1960 پدید آمد، کارل راجرز و ابراهام ماسلو هستند

این رویکرد را دو تن از روان شناسان مشهور به نام های کارل راجرز و آبراهام مزلو گسترش دادند. در این رویکرد به مسائلی توجه شد که برای انسان هدفمند و ثمربخش باشد. این دو روان شناس به موضوع هایی توجه کرده اند که به طور مستقیم به خود انسان باز می گردد(عزت نفس، اراده ی آزاد، خودشکوفایی و داشتن تجارب متعالی). آن ها به به حل مسائل انسانی و کمک به پیشرفت و رشد شخصیتی و رهایی از کنترل بیرونی هم علاقه داشتند.

این رویکرد بین ۲ رویکرد رفتاری و روانکاوی قرار دارد.این دیدگاه میگه که رفتار آدمی به ادراک او از جهان بستگی داره نه عینیت او از جهان.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره خیانت

در این رویکرد:

  • باید به ارزش های شخصیتی انسان و بی همتایی وی توجه شود.
  • بر اصولی مانند احترام به ارزش های فردی، علاقه به کشف جنبه های جدید رفتار و تعصب نداشتن به روش های پذیرفته شده ی دیگر تکیه دارند.
  • همچنین صاحبان این رویکرد بر نیازهای روان شناختی، مانند نیاز به محبت، پیشرفت یا خلاقیت تأکید کرده اند.

انسان، آزاد و از روی انتخاب و در جهت توانایی رشد و خودشکوفایی رفتار می‌کند. هم چنین نیروی انگیزشی اصلی هر فرد نیز گرایش به سمت رشد و شکوفا شدن دارد که بتواند توانایی‌های بالقوه خود را به‌کار گرفته و به رشدی گسترده تر برسد.

در همه ی ما این یک نیاز اساسی هست که توانایی ها و استعدادهای خودمان را شکوفا کنیم و از وضعیت کنونی خود پیشرفت زیادی داشته باشیم.

این نوع رویکرد بیشتر با ادبیات و معارف انسانی دم سازه تا علم.این رویکرد منحصر به تجربه های شخصی فرد است یعنی با پدیدار شناسی فرد سرو کار داره اعتقاد بر این است که برای فهم رفتار اجتماعی،انسان باید به تعریف خود فرد از موقعیت دست یافت به فرهنگی که گذشته فرد و حالت انگیزشی فعلی او بستگی داشته باشد.

این رویکرد هر نوع جبر در رفتار به صورت‌های روانی، زیستی، اجتماعی و اقتصادی را رد می‌کند و طرفدار آزادی انسان در رفتارهاییت که از او سر می زند.

البته باید توجه داشت درمان های روانشناسی بر پایه رویکرد های روانشناسی مختلف هستند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره با موبایل

در درمان های روان شناسی گاهی از رویکرد های التقاطی یعنی آمیخته است استفاده میشود.

مثلا درمان با روش سی بی تی CBT یعنی درمان آمیخته از رویکرد شناختی و رفتاری.امروزه خیلی از این روش درمانی استفاده می شود.

روان درمانی چیست؟

روان درمانی به عنوان گفتار درمانی، درمان روانی- اجتماعی، مشاوره نیز شناخته می شود. روان درمانی روش اولیه برای درمان مشکلات سلامت روان با صحبت با روانشناس، روانپزشک، مشاور یا سایر ارائه دهندگان سلامت روان است. هدف آن کمک به آنها برای درک بیماری خود و آموزش راهبردها و ابزارهایی است که افکار و رفتارهای ناسالم را مدیریت می کنند.

برای بسیاری، بسته به بیماری روانی و شدت آن، روان درمانی به تنهایی ممکن است درمان کافی باشد. در موارد دیگر، روان درمانی با دارو ترکیب می شود. درمانگران شما با شما (یا خانواده تان) همکاری خواهند کرد تا بهترین برنامه درمانی را برای نیازهای خاص شما ایجاد کنند.

انواع مختلف روان درمانی چیست؟

نوع روان درمانی که فرد دریافت می کند به نیازهای منحصر به فرد خودش بستگی دارد. اغلب اوقات یک درمانگر از یک رویکرد ترکیبی استفاده می کند، تکنیک های نمونه گیری شده از انواع مختلف روان درمانی.رویکردهای زیادی برای روان درمانی وجود دارد. هیچ رویکرد واحدی وجود ندارد که برای همه کارساز باشد. در موارد دیگر، یک نوع روان درمانی متمرکز ممکن است بهترین رویکرد درمانی باشد. نوع روان درمانی که فرد دریافت می کند به نیازهای منحصر به فرد خودش بستگی دارد.

بسیاری از این درمان ها که برایتان شرح داده خواهد شد دائما در حال پیشرفت هستند. برخی از تکنیک های درمانی به صورت علمی در مقیاس بزرگ آزمایش شده اند. در حالی که سایرین جدیدتر هستند و اغلب با روان درمانی های معتبرتر ترکیب می شوند. بیش از پنجاه نوع رویکرد درمانی وجود دارد. با این حال، تنها تعداد کمی از آنها رایج هستند.

در اینجا انواعی وجود دارد که بیشتر با آنها روبرو می شوید.این رویکردها بدون توجه به سایر عواملی که بعداً در راهنما بررسی خواهیم کرد، اعمال می شوند.به یاد داشته باشید، اکثر درمانگران رویکردهای درمانی را ترکیب می کنند و یک رویکرد مشاوره یکپارچه را برای هرمراجع در نظرمی گیرند.

روانشناسی شناختی

درمان شناختی رفتاری (CBT)

درمان شناختی رفتاری ترکیبی از دو نوع درمان است: شناخت درمانی و رفتار درمانی. شناخت درمانی تمرکز بر افکار و باورهای یک فرد است و اینکه چگونه بر خلق و خو و اعمال فرد تاثیر می گذارد. هدف این است که فرد را به نوع خاصی ازتفکرآگاه کرده و آن را به سمت سازگاری و سلامت بیشتر هدایت کند. روش دیگر رفتار درمانی، بر رفتار متمرکز است. با آگاهی دادن به رفتارها، اعمال یا عادات ناسالم فرد، رفتار درمانی می تواند به تغییر الگوهای رفتاری کمک کند.

رفتار درمانی دیالکتیکی DBT

رفتار درمانی دیالکتیکی شکلی از CBT است که به طور خاص برای درمان افرادی که افکار و اعمال خودکشی دارند به کار می رود. در سال‌های اخیر، DBT برای درمان مؤثر افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) گسترش یافته است. DBT برای کمک به مراجعان برای کسب بینش و مهارت برای مدیریت افکار، احساسات و رفتارهای خود ساختار یافته است.

درمان روان پویایی

درمان روان پویایی نوعی روانشناسی عمقی است. تمرکز آن این است که به شما کمک کند تا خودآگاهی و درک بیشتری نسبت به اعمال خود به دست آورید. این رویکرد به شدت بر رابطه بین مراجع و درمانگر با هدف شناسایی و کشف اینکه چگونه احساسات و انگیزه های ناخودآگاه می توانند بر رفتار تأثیر بگذارند، متکی است. درمان روان پویشی بیشتر التقاطی است و اغلب با انواع دیگر درمان، مانند CBT یا IPT، برای درمان انواع مختلف اختلالات روانی در هم تنیده می شود.

درمان بین فردی (IPT)

درمان بین فردی بیشتر به صورت فردی برای درمان افسردگی یا دیس تایمیا استفاده می شود. درمان بین فردی بر روابط بین فردی افراد متمرکز است. رویکرد درمانی بر این فرض استوار است که بهبود الگوهای ارتباطی و نحوه ارتباط شما با دیگران به طور موثر افسردگی شما را درمان می کند. درمان بین فردی به شما کمک می کند تا تشخیص دهید که یک رفتار چه زمانی مشکل ایجاد می کند و شما را راهنمایی می کند تا آن را تغییر دهید.

خانواده درمانی سیستمی

این شکل از درمان اغلب «زوج درمانی» یا «مشاوره رابطه» نامیده می شود. تمرکز آن کار با خانواده ها و زوج ها در روابط صمیمانه برای پرورش تغییر و توسعه است. این مکتب درمانی به زوج یا خانواده به عنوان یک سیستم واحد می نگرد و درمان با مشارکت مستقیم همه اعضا در جلسات درمانی انجام می شود.

 

درمان خانواده محور( FFT)

درمان خانواده محور برای کمک به درمان اختلال دوقطبی توسعه یافته است. تکنیک درمانی با این فرض طراحی شد که رابطه بیمار با خانواده اش برای موفقیت در مدیریت بیماری او حیاتی است. جلسات درمانی خانواده محور شامل اعضای خانواده با هدف بهبود روابط خانوادگی و ایجاد سیستم حمایتی برای درمان است.

هیپنوتیزم درمانی شناختی-رفتاری

هیپنوتیزم درمانی شناختی-رفتاری یک رویکرد یکپارچه ترکیبی از هیپنوتیزم بالینی و درمان شناختی رفتاری است. گاهی اوقات از آن به عنوان هیپنوتیزم CBT یاد می شود، جایی که هیپنوتیزم به عنوان یک مزیت افزودنی برای CBT سنتی استفاده می شود. مطالعات نشان داده اند که هیپنوتیزم CBT می تواند به کاهش علائم پس از درمان کمک کند و ممکن است در کمک به درمان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) استفاده شود.

هیپنوتیزم درمانی

هیپنوتیزم درمانی

اغلب برای کمک به مراجعان برای ترک عادت های بد استفاده می شود، درمانگراز هیپنوتیزم یا پیشنهادات هیپنوتیزمی استفاده می کند تا مراجع را به حالت “خلسه مانند” برساند که در آن تمرکز بیشتری را تجربه می کند. یک هیپنوتیزم درمانگر از تکرار کلامی و تصاویر ذهنی استفاده می کند تا به شما کمک کند احساس آرامش و بازتر بودن برای پیشنهادات داشته باشید. توجه به این نکته مهم است که هیچ وقت کنترل رفتار خود را از دست نمی دهید.

بیان درمانی

بیان درمانی نوعی روان درمانی است که از تکنیک های مختلف بیان خلاق به عنوان شکلی، برای ارتباط با درمانگر استفاده می کند. این شکل از درمان بر این فرض استوار است که افراد می توانند از طریق فرآیند خلق هنر، موسیقی، رقص، نوشتن یا سایر اعمال بیانی به بهبودی خود کمک کنند. در حالی که مراجعانی که می توانند از درمان بیانی استفاده کنند ممکن است طیف وسیعی از مشکلات، ناتوانی ها یا تشخیص ها را داشته باشند – درمان بیانی به ویژه در درمان افسردگی خفیف مفید است. درمان بیانی یک اصطلاح کلی برای انواع هنر درمانی خلاقانه است. برخی از انواع رایج درمان بیانی عبارتند از: هنر درمانی، رقص درمانی، نمایش درمانی، موسیقی درمانی و نوشتن درمانی.

بازی درمانی

بازی درمانی یک تکنیک درمانی مهم است که برای کودکان استفاده می شود. حداقل، استفاده از اسباب‌ بازی‌ها می‌تواند به درمانگر کمک کند تا با کودک ارتباط برقرار کند. در حالی که تحقیقات در بازی درمانی بسیار کم است، درمانگر گاهی اوقات می تواند مشکلات کودک را با تماشای نحوه بازی او بهتر درک کند.

درمان با رویکرد انسان‌گرایانه

رویکرد انسان‌گرایانه به درمان، طبیعت انسان را اساساً خوب می‌بیند، وبا حفظ روابط سالم و معنادار و انتخاب‌هایی که به نفع خود و دیگران استدر ارتباط است. درمانگر راهنمایی است که به مراجع کمک می کند تا خود را از فرضیات و ادراک منفی از خود رها کند. هدف تشویق رشد، خودشکوفایی و خود هدایتی است. برای روانشناس انسان گرا، نبودن خود واقعی منشأ مشکلات است.

درمان با رویکرد اگزیستانسیال

مشابه با رویکرد انسان گرایانه، رویکرد وجودی به درمان با توجه به رشد مثبت نسبت به آسیب شناسی، خود را از سایر سبک های درمانی جدامی کند. با این حال، این دو رویکرد بر اساس مضمون متفاوت هستند، زیرا درمانگر وجودی علاقه مند است که مراجع را برای یافتن معنا یا هدف در زندگی خود راهنمایی کند، در حالی که همزمان با مسائل خود روبرو می شود. روانشناس وجودی فرض می کند که مشکلات مراجع ناشی از عدم ایجاد معنا در زندگی آنهاست.

درمان با مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی

مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی مبتنی بر فلسفه ذهن آگاهی است، که «به فرآیندی اشاره دارد که به یک حالت روانی منجر می‌شود که با آگاهی بدون قضاوت از تجربه لحظه حال، از جمله احساسات، افکار، حالات بدنی، هوشیاری و محیط،مشخص می شود. در طول درمان مبتنی بر ذهن آگاهی، مراجع بدون قضاوت به احساسات و افکار خود در لحظه توجه می کند. پیروی از سنت‌های بودایی، روشی باز و پذیرنده برای پاسخ دادن به افکار است.

مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی، رویکردی است که به طور فزاینده ای محبوب است و هدف آن کمک به مراجعان برای افزایش آرامش و در عین حال حذف قضاوت های منفی یا استرس زا است. این تکنیک به مراجعین کمک می کند که چگونه با عوامل استرس زای عاطفی به طور انعکاسی به جای انعکاس برخورد کنند.انواع مختلفی از رویکردهای مراقبه ذهن آگاهی ممکن است به عنوان بخشی از مشاوره ذهن آگاهی استفاده شود، مانند یوگا، مراقبه تنفس، مراقبه نشسته، اسکن بدن و اسکن صدا.

اسکن بدن شامل توجه تدریجی به قسمت‌های مختلف بدن در حین کشش و سپس شل کردن عضلات است. با اسکن صدا، پاسخ به صداها به گونه ای تنظیم می شود که تاثیر بد آنها کاهش می یابد. در حالی که رویکردهای ذهن آگاهی اغلب به CBT و سایر اشکال درمانی اضافه می شوند، شواهد اخیری وجود دارد که از مزایای منحصر به فرد آنها برای کاهش اضطراب حمایت می کند.

تمرکز حواس مان را بر روی ذهن آگاهی متمرکز کنیم

ذهن آگاهی حالتی از ذهن است که به ما کمک می کند تمرکزی غیرقابل قضاوت بر لحظه حال پرورش دهیم. این ما را تشویق می کند تا به احساسات، افکار و احساسات بدن خود آگاهی بیاوریم.نکته مهم این است که ذهن آگاهی یک پیش بینی کننده مهم رفاه است و با سطوح بیشتری از رضایت از زندگی، عاطفه مثبت، خودمختاری و شایستگی مرتبط است.

در دهه گذشته، تحقیقات علمی در مورد ذهن آگاهی به شدت افزایش یافته است. ما می دانیم که برای برخی از ما، ذهن آگاهی را می توان به طور طبیعی و با حداقل آموزش تجربه کرد. با این حال، ما همچنین می دانیم که ذهن آگاهی را می توان به روش های مختلفی آموزش داد.بنابراین، با ابزارهای مناسب، همه این ظرفیت را دارند که حس عمیق‌تری از ذهن آگاهی را به زندگی خود بیاورند.

درمان بین فردی (IPT)

IPT یک درمان گفتاری است که به افراد مبتلا به افسردگی کمک می کند تا مشکلات موجود در روابط خود با خانواده، شریک زندگی و دوستان را شناسایی و برطرف کنند.ایده این است که روابط ضعیف با افراد در زندگی شما می تواند باعث ایجاد احساس افسردگی در شما شود.افسردگی به نوبه خود می تواند روابط شما را با دیگران بدتر کند.اگر افسردگی خفیف تا متوسط ​​دارید که به سایر درمان های گفتاری مانند CBT پاسخ نداده است، ممکن است به شما IPT پیشنهاد شود.

درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT)

درمان‌های مبتنی بر ذهن آگاهی به شما کمک می‌کنند تا لحظه به لحظه روی افکار و احساسات خود تمرکز کنید.

روان درمانی

MBCT برای کمک برای جلوگیری از بازگشت افسردگی و کمک به برخی از انواع اضطراب و استرس استفاده می شود MBCT تکنیک‌های تمرکز حواس مانند مدیتیشن و تمرین‌های تنفسی را با شناخت درمانی ترکیب می‌کند، که در مورد یادگیری نحوه مدیریت افکار و نحوه ایجاد احساس در شما است.

روان درمانی روان پویشی

روان درمانی روان پویشی به این موضوع می پردازد که چگونه تجربیات و افکار دوران کودکی که از آنها آگاه نیستید (ذهن ناخودآگاه شما) بر تفکر، احساسات، روابط و رفتار امروز شما تأثیر می گذارد.

شما در مورد افکار و احساسات خود با یک درمانگر صحبت می کنید. این نوع گفتار درمانی ممکن است برای حدود 16 جلسه ارائه شود.

زوج درمانی

زوج درمانی می تواند به افرادی که افسردگی دارند کمک کند که ممکن است با مشکلاتی در رابطه آنها با شریک زندگیشان مرتبط باشد. گاهی اوقات زوج درمانی رفتاری (BCT) یا زوج درمانی افسردگی (CTfD) نامیده می شود.زوج درمانی معمولاً شامل 15 تا 20 جلسه در طول 5 تا 6 ماه است.

مشاوره زوجین

مشاوره زوجین، مشاوره رابطه یا مشاوره ازدواج نوعی درمان است که به دنبال کمک به برقراری ارتباط و تسهیل تغییر در یک رابطه صمیمی است. به طور معمول، اصطلاح “مشاوره زوجین” زمانی به کار می رود که درمان به طور خاص برای دو نفر در یک رابطه طراحی شده باشد. با در نظر گرفتن این موضوع، مشاورانی که این شکل از درمان را ارائه می دهند باید آموزش های مربوطه را داشته باشند تا به آنها کمک کند تا با پویایی یک زوج کار کنند.

درمان بین فرهنگی

درمان بین فرهنگی (همچنین به عنوان درمان چند فرهنگی شناخته می شود) نوعی از گفتار درمانی است که به ویژه به اهمیت زمینه های فرهنگی متنوع در یک محیط درمانی حساس است و به اهمیت آن می پردازد. این نوع مشاوره بر روی کار درمانی با تجربه فردی بیمارانی که به دلیل ساختارهای فردی آنها در محیط های اجتماعی احساس می کنند توسط فرهنگ اکثریت به حاشیه رانده شده اند، تمرکز دارد.درمان بین فرهنگی اهمیت تجربه فرهنگی را در خط مقدم درمان قرار می دهد و امیدوار است به افراد با پیشینه های فرهنگی متنوع و اقلیت کمک کند تا هویت قومی و فرهنگی سالمی را ایجاد کنند که دارای خودپذیری و عزت نفس هستند.

اکوتراپی

اکوتراپی یک اصطلاح کلی برای یک نوع درمان است که بر شرکت در فعالیت‌های ضعیفی که در طبیعت انجام می‌شود تمرکز دارد. بهره گیری از خواص آرام بخش جهان طبیعی و پرورش این ارتباط در رویکرد به شفا نقش اساسی دارد.اکوتراپی بر مبنایی جامع کار می کند و به جای سلامتی فرد، بر فعالیت تمرکز دارد. فعالیت ها شامل حفاظت، باغبانی، تماشای ستارگان، پیاده روی و کشاورزی است و توسط درمانگران و مشاوران یا متخصصان آموزش دیده هدایت می شود.

راه رفتن و صحبت درمانی

پیاده‌روی و گفتار درمانی به بهترین وجه به‌عنوان «روش سنتی مشاوره در بیرون» توصیف می‌شود. این نوعی از گفتار درمانی است که در آن مشاور و مراجعانش در طول مسیر محلی مانند خط ساحلی، مسیر پیاده‌روی عمومی یا پارک، با هم قدم می‌زنند.

جلسه مشاوره به این شکل از درمان می‌تواند به ویژه برای افرادی که اتاق مشاوره سنتی را ترسناک می‌دانند که برای یافتن زمانی برای بیرون رفتن تلاش می‌کنند مفید باشد و می‌تواند به تغییر ادراکات و احساسات فعلی از «گیر کردن» کمک کند. راه رفتن و گفتار درمانی همچنین می تواند برای افرادی که در بحث درباره احساسات خود تلاش می کنند مفید باشد و می تواند از طبیعت به عنوان بیانی استعاری از احساسات استفاده کند.

سیستم های خانواده درمانی داخلی

سیستم درمانی درونی خانواده، یا درمان IFS، رویکردی است که «بخش‌های» مختلف درون ما و یک خود درونی اصلی را تشخیص می‌دهد. تصور می‌شود که خود هسته‌ای ما، آرام، متصل و دلسوز است، اما دسترسی ما به آن می‌تواند توسط بخش‌های دیگری که ممکن است به دلیل تجارب زندگی ماهیت افراطی داشته باشند، مانع شود. این می تواند منجر به رفتارهای غیر مفید از جمله اعتیاد، کمال گرایی و انتقاد از خود شود.هدف از درمان IFS این است که به شما کمک کند بخش های مختلف خود را بشناسید و با آنها ارتباط برقرار کنید، آنها را درک کنید و با خود اصلی خود ارتباط برقرار کنید. امید این است که خود مسئولیت را بر عهده بگیرد و کمک کند که قطعات به طور هماهنگ با هم کار کنند.

گروه درمانی

همانطور که از نام آن پیداست، گروه درمانی در یک گروه، معمولاً پنج تا پانزده بیمار انجام می شود. درمان گروهی حضوری یا آنلاین اغلب به سمت یک موضوع خاص مانند افسردگی، اضطراب اجتماعی یا سوء مصرف مواد هدف قرار می گیرد.این شکل از درمان مزایایی را ارائه می دهد که درمان فردی ممکن است نداشته باشد. این گروه ممکن است به یک شبکه حمایتی برای بیمار تبدیل شود و عمل گوش دادن و صحبت کردن با دیگران ممکن است به بیمار کمک کند تا مشکلات خود را در چشم انداز قرار دهد.

منابع:

  1. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رویکردهای روان‌شناسی»
  2. هیلگارد،روانشناسی عمومی
  3. مقاله سایت میگنا
  4. کتاب روان شناسی کاربردی (1).
  5. حسین شکرکن ودیگران، مکتب های روان شناسی و نقدآن، ج2، ص405.

باتشکر از توجه شما .برای دریافت مشاوره با متخصصین روانشناسی داناک با شماره تلفن های منشی در هر ساعت هماهنگ بفرمایید. مشاوره بصورت تلفنی در سراسر کشور و حضوری در تهران می باشد.

تلفن منشی: 09120992294