رویکرد های روانشناسی

الگوهای فکری که رفتار انسان را با مفاهیم و برداشت خاص تحلیل میکنند را رویکرد می گویند.

در روان شناسی رویکرد های متفاوتی وجود دارد از جمله ۵ رویکرد عمده که در مطالعات روانشناختی به شمار می آیند را بررسی میکنیم:

رویکرد زیست_شناختی:

روان شناسان زیست شناختی، رفتار را نتیجه ی رویدادهای شیمیایی و زیست شناختی پیچیده درون مغز می دانند.

ما می توانیم از چارلز داروین برای نشان دادن این نظر که ژنتیک و تکامل در تأثیر رفتار انسانی را از طریق انتخاب طبیعی نقش ایفا می کنند، تشکر کنیم. نظریه پردازان در دیدگاه بیولوژیکی که ژنومیک رفتاری را مطالعه می کنند، نحوه اثر ژن ها بر رفتار را در نظر می گیرند. اکنون که به مرور از ژنوم انسان پرده برداری میشود.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره روانشناسی

عوامل بیولوژیکی مثل کروموزوم ها و هورمون ها و مغز، تأثیر زیادی بر رفتار انسان، مثل جنسیت دارند. رویکرد بیولوژیکی بر این عقیده هست که بیشتر رفتارهایی به ارث برده می شوند که دارای تابع سازگار یا تکاملی هستند. مثلادر هفته های اول پس از تولد کودک، میزان تستوسترون در پدر بیش از 30 درصد کاهش می یابد؛ این یک تابع تکاملی است. مردان محروم از تستوسترون احتمالا به دنبال همسر جدید برای تلقیح مجدد میروند. آنها همچنین آرامترند که این موضوع بخصوص در زمانی که کودک اطرافشان وجود دارد، مفید است.

همانطور که می دانیم مغز انسان از پیچیده ترین ساختار در طبیعت است و اصولاً تمام رویداد های روانی به نحوی با فعالیت مغز و دستگاه عصبی مرتبط هستند با توجه به این رویکرد، رفتار ما حتی زمانی که فکر می‌کنیم یا چیزی را احساس می‌کنیم، براساس فعالیت‌های عصبی – زیستی شکل می‌گیرد.

روان‌شناسانی برای توصیف و تبیین رفتار انسان از کنش‌های زیستی سود می‌جویند.

در واقع در این رویکرد انسان و سایر گونه ها مطالعه میشوند و رفتارهای ظاهری که از جاندار سر میزند وابسته به فعالیت های الکتریکی و شیمیایی هست که در بدن رخ میدهد.

این مطلب را نیز بخوانید: خشم و پرخاشگری

برای مثال در رویکرد زیستی به افسردگی سعی می‌شود این اختلال برحسب تغییرات غیرعادی در میزان انتقال‌دهنده‌های عصبی تبیین شود. این انتقال‌دهنده‌های عصبی موادی شیمیائی هستند که در مغز تولید می‌شوند و ارتباط بین نورون‌ها یا یاخته‌های عصبی را میسر می‌سازند.

مثال دیگر: تحریک الکتریکی مغز است که نورون ها در ناحیه ی هیپوتالاموس سبب لذت،پرخوری و کم خوری میشن.

رویکرد رفتاری:

یکی از رویکردهای معروف روان شناسی رویکرد رفتاری است.

پایه گذاری آن : جان واتسون( واتسون با استفاده از تجربیات زیست شناختی پاولف انسان را تنها در «رفتار» خلاصه کرده است.)

در حالی که رویکرد رفتاری، بر محرکات بیرونی رفتار تاکید می‌کند، رویکرد شناختی به آنچه که در درون انسان اتفاق می‌افتد تاکید دارد. محیط درونی در واقع به عنوان واسطه بین محرک درونی و رفتار عمل می‌کند و قابل مشاهده مستقیم نیست.
در این محیط پدیده‌هایی مثل زبان، یادگیری و حافظه و حل مساله و ادراک و تفکراتفاق می‌افتد که به آن‌ها فرآیندهای شناختی گفته می‌شود. در رویکرد شناختی، فرآیندهای شناختی را زیربنای رفتار در نظر گرفته و رفتار را به کمک آن توصیف می‌کنند.

رویکرد رفتاریرفتار هر فرد در این رویکرد به برداشت او از محیط و حتی خود وابسته است. ذهن در رویکرد شناختی سیستمی شبیه به رایانه دارد که اطلاعات را گرفته، آن‌ها را پردازش، کدگذاری، تفسیر، ذخیره و بازیابی می‌کند و از این طریق منشا رفتار می‌شود.

این مطلب را نیز بخوانید: ناسازگاری کودک

اعتقاد جان واتسون:

  • هدف روان شناسی(به عنوان شاخه ای از علم طبیعی و کاملاً عینی و آزمایشی) پیش بینی و کنترل رفتار است.
  • روان شناسی باید تنها رفتار را مطالعه کند؛ زیرا رفتار، امری عینی و دیدنی است .
  • روان شناسی تنها می تواند رابطه ی محرک ها (رویدادهای محیطی) و پاسخ های آشکار (رفتار) را مطالعه کند و فقط این دو دیدارپذیر، تعریف پذیر و تغییرپذیرند.
  • رفتار، پاسخ موجود زنده به یک محرک خارجی است.
  • محیط را عامل اصلی رفتار می داند و می گوید زمینه های ارثی در رفتار هیچ نقشی ندارند.

از نظریه پردازان این نظریه: اسکینر و ثرندایک

در این رویکرد آزمایش و تحقیق همچون پشتوانه ای هستند که بر محرک ها و پاسخ های قابل مشاهده تاکید می کنند و تقریبا میشه گفت در این رویکرد همه ی رفتارها به دنبال شرطی شدن و تقویت بوجود آمده اند. ضمن این که چون‌وچرای رفتار در آن مفهومی ندارد بلکه فقط چگونگی رفتار حایز اهمیت است.

مثال:در پرخاشگری کودکان،هرگاه کودکان با ابراز خشم چنان پاسخی نظیر کتک زدن کودک دیگر پاداش دریافت کند یعنی کودکی،کودک دیگر را میزند و آن کودک دیگر مقابله نکند و آن کودک به خواسته اش برسد.

به این طریق کودکی که کتک زده رفتارش تقویت میشود زیرا پاسخ مثبت از کودک گرفته است.

در اوایل قرن بیستم یک روان شناس آمریکایی جان بی واتسون برای اولین بار گفت که تنها رفتار باید موضوع پژوهش در روان شناسی باشد.

در کل روانشناسان رفتارگرا بر عوامل محیطی در شکل گیری رفتارها تاکید دارند و تمرکز آن ها بر اتفاقات درون انسان نیست و از اهمیت کمی برخوردار است. این روان‌شناسان تنها به بررسی رفتار قابل مشاهده فرد می‌پردازند و معتقدند رفتار به وسیله محرک‌های بیرونی کنترل می‌شود.

این مطلب را نیز بخوانید: اهمیت موضوع رازداری در جلسات مشاوره

رویکرد شناختی:

این رویکرد، به تدریج گسترش یافته است و الان یکی از مهم ترین رویکردهای روان شناسی معاصر به شمار می آید. از صاحب نظران شاخص این رویکرد می توان ژان پیاژه، هربرسیمون، جرج میلر و جرام برونر را نام برد.

روانشناسی شناختیرویکرد شناختی بر پردازش اطلاعات تمرکز دارد و به فراگیری، اندوزش، بازیابی و به کارگیری دانش می پردازد. این رویکرد بررسی می کند که چگونه با به کارگیری فرایندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه، تصویرسازی ذهنی، مفهوم سازی، مسئله گشایی، استدلال، تصمیم گیری و زبان، اطلاعات را از محیط خود جمع آوری، رمزگردانی و اندوزش کنیم. براساس رویکرد شناختی، ذهن آدمی فعالانه پردازنده ی اطلاعاتی است که دریافت می کند و آن را به اشکال تازه در می آورد.

یکی از دلایل اصلی رشد این رویکرد، گسترش نارضایتی از رویکرد رفتارگرایی بود. دلیل دیگر آن، پیدایش انقلاب رایانه بود که این رویکرد را گسترش داد؛ چراکه پردازش اطلاعات، به کار رایانه شباهت دارد؛ یعنی هر دو از نظام های پردازش اطلاعات برخوردارند.

صاحب نظران روان شناسی شناختی، مطالعه ی ذهنی را که رفتارگرایان کنار گذاشته بودند، بار دیگر با روش علمی و عینی فعال کردند.

این رویکرد، به تدریج گسترش یافته است و اکنون یکی از مهم ترین رویکردهای روان شناسی معاصر به شمار می آید. از صاحب نظران شاخص این رویکرد می توان ژان پیاژه، هربرسیمون، جرج میلر و جرام برونر را نام برد.

این مطلب را نیز بخوانید: درمان افسردگی

از دلایل اصلی رشد این رویکرد:

  • گسترش نارضایتی از رویکرد رفتارگرایی
  • پیدایش انقلاب رایانه(شباهت پردازش اطلاعات به کار رایانه): براساس رویکرد شناختی، ذهن آدمی فعالانه پردازنده ی اطلاعاتی است که دریافت می کند و آن را به اشکال تازه در می آورد.

در رویکرد رفتاری گفتیم که به محرک های بیرونی تاکید میکند.اما در رویکرد شناختی به آن چه در درون انسان اتفاق می افتد توجه میشود و محیط درونی به عنوان یک رابط بین محرک درونی و رفتار است و مستقیم قابل مشاهده نیست.

رویکرد شناختی بر پردازش اطلاعات تمرکز دارد و به فراگیری، اندوزش، بازیابی و به کارگیری دانش می پردازد.

این رویکرد بررسی می کند که چگونه با به کارگیری فرایندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه، تصویرسازی ذهنی، مفهوم سازی، مسئله گشایی، استدلال، تصمیم گیری و زبان، اطلاعات را از محیط خود جمع آوری، رمزگردانی و اندوزش کنیم.

در این رویکرد رفتار هرکس به برداشت او از محیط و خود فرد وابسته است.

این مطلب را نیز بخوانید: اختلال خواب

در مورد رویکرد شناختی:

ذهن شبیه یک رایانه است یعنی دربردارنده فرآیند های درون داد،ذخیره سازی و یادآوری است.چون مفاهیم این رویکرد قابل مشاهده نیست به یارانه تشبیه شده است.

به طور مثال یادزدودگی کودکی را تحلیل میکنیم به این علت که نمیتوان خاطرات سه سال اول زندگی را به خاطر آورد در این سن تغییر و تحول مهمی در نحوه ی سازماندهی تجربه ها در حافظه روی می دهد.

چون توانایی زبان در سن ۳ سالگی به میزان چشم گیری افزایش می یابد در این سن بارز تر است.

رویکرد روانکاویرویکرد روان تحلیلی یا رویکرد روانکاوی:

  • مشهورترین رویکرد مطرح در روان شناسی
  • بنیان گذار آن : زیگموند فروید( بیشتر رفتارهای آدمی را متوجه فرآیندهای ناهشیار می داند و براین باور است که این فرایندها سبب بسیاری از رفتارهای انسان می شوند.)

زندگی روانی دو سطح دارد: سطح هشیار (محدود و قابل دسترس) ، ناهشیار .

این مطلب را نیز بخوانید: اضطراب و استرس و درمان آن

در این رویکرد فروید بخش عمده رفتار،ریشه در فرآیند های ناهشیار دارد که این فرآیند های ناهشیار عبارت بود از:باورها،ترس ها و خواست هوایی که شخص از وجودشان آگاه نیست اما بر رفتار او اثر میگذارد.او معتقد بود که تکانه هایی که از بدو تولد همزاد همه ی انسان هاست اثری نافذ بر ما دارند و باید به طریقی با آن ها برخورد کرد.سرکوب کردن آنها سبب از بین رفتن آن نمی شود بلکه از بخش خودآگاه به ناخودآگاه رفته ولی آنجا از بین نمی رود و خود را به صورت مشکل های هیجانی و بیماری های روانی بروز می‌دهد.

این دیدگاه، فرآیندهای روانی را عمدتا متعلق به بخش ناهشیار دانسته و بیان می‌دارد فرد دائما در تعارض انگیزه‌های ناهشیار خود قرار دارد.

برای مثال:برخی افراد هنگامی که مضطرب می شوند دست به پرخوری میزنند این افراد احتمالا در موقعیت های اضطراب آور به همان پاسخی دست می‌زنند که در طول زندگی برای آن ها مایه ی راحتی بوده است.یعنی پاسخ خوردن.

  • آشفتگی های بیماران روانی، از بخش ناهشیار ذهن نشئت می گیرد که باید آنها را کشف و آشکار کرد. هرگاه این فرایندهای ناهشیار آشکار شود، بیماری می تواند تعارض های خود را حل کند و زندگی ایدئال و شایسته ای داشته باشد.
  • برای آشکار کردن بخش ناهشیار فرد، از روش هایی مانند هیپنوتیزم ، تحلیل رویا، و تداعی آزاد استفاده میشود.

طبق رویکرد روان کاوی که توسط فروید مطرح هست روان انسان ها از دو سطح تشکیل می شود: سطح هشیار و ناهشیار. سطح هشیار یک محدوده کوچک و قابل دسترس و سطح ناهشیار یک فضای وسیع است که شامل باورها، ترس‌ها و خواسته‌هایی می شود که فرد از آن‌ها آگاه نیست ولی بر رفتار او تاثیر می‌گذارند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره پیش از ازدواج

در رویکرد روان کاوی، فرآیندهای روانی عمدتا متعلق به بخش ناهشیار هستند و فرد دائما در تعارض انگیزه‌های ناهشیار خود قرار دارد. بنابراین هر نیازی که با عدم ارضا مواجه شود از حیطه هشیار به حیطه ناهشیار ذهن رانده شده و با ماندگاری در این بخش که قسمت ناخودآگاه انسان است بر رویاها و لغزش‌های کلامی او اثر می‌گذارند.

طبق عقاید فروید بخش عمده رفتار، ریشه در فرآیندهای ناهشیار دارد که همان باورها، ترس‌ ها، و خواست‌ هائی است که شخص از وجود آنها آگاه نیست اما در هرحال بر رفتار او اثر می‌گذارند. طبق رویکرد روان کاوی بسیاری از تکانه ‌هائی که در دوره های کودکی با منع یا تنبیه والدین یا جامعه روبه‌رو شده‌اند، برخاسته از غریزه‌های فطری هستند. این تکانه‌ ها از آنجا که از بدو تولد در همه انسان ها وجود دارند از قدرت اثرگذاری فراگیری برخوردار می باشند که باید به ‌نحوی آن ها را حل و فصل کرد.

منع تکانه های عصبی یا همان نیازهای غریزی تنها باعث می‌شود تا از حیطه هوشیار به حیطه ناهشیار رانده شده و در همان جا نیز ماندگار شوند. این عوامل بر رؤیاها، لغزش‌های لفظی (slipe of speech)، و اطوار قالبی (mannerisms) اثر گذاشته و به‌ صورت مشکلات هیجانی و نشانه‌های (symptoms) بیماری روانی، یا برعکس به‌ شکل رفتارهای مورد پذیرش جامعه مانند فعالیت های هنری و ادبی جلوه‌گر می شوند.

سان از سه بخش «نهاد»، «من» و «فرامن» تشکیل شده است.

نهاد: منبع انرژی و دربردارنده ی لذت و پرخاشگری

«من» : در درون انسان، بالقوه موجود است و با توجه به واقعیت و ارشادهای فرامن برتر به کنترل نهاد می پردازد و راه انرژی آزاد شده نهاد را تعیین می کند.

«فرامن» : تحت تأثیر قوانین خارج از انسان شکل می گیرد و با ماهیت اصلاحی، در برابر خواسته های نهاد قرار دارد.

رویکرد انسان گرایی یا پدیدار شناختی: مطالعه تجربه‌های شخصی و درونی فرد از دیدگاه خود فرد.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره مهارتهای زندگی

رویکرد انسان گرایی در روانشناسی

روانشناسی انسان گرایانه، یک دیدگاه روانشناختی است که بر مطالعه کل فرد تأکید دارد (به عنوان هولیسم شناخته میشود). روانشناسی انسان گرایانه، به رفتار انسانی نه تنها از طریق چشم ناظر بلکه از طریق چشم فردی که رفتار می کند، نگاه می کند. روانشناسان انسانگرا معتقدند رفتار فردی به احساسات داخلی و خودشناسی مرتبط است. دیدگاه انسان گرایانه بر این دیدگاه استوار است که هر فرد منحصر به فرد، اراده آزادی برای تغییر در زندگی اش در هر زمان دارد. دیدگاه انسان شناسی نشان میدهد که ما هر کدام مسئولیت شادی و رفاه خود را به عنوان انسان میدانیم.

روانشناسی انسانگرایانه

ما ظرفیت ذاتی برای خودکفایی داریم که این ظرفیت میل به منحصر به فرد شدن ما برای دستیابی به بالاترین پتانسیل به عنوان فردی از جامعه است. با توجه به این که تمرکز بر روی فرد و تجربیات شخصی و درک ذهنی او از جهان است، انسان گرایان روش های علمی را برای مطالعه رفتارها نامناسب میدانند. دو تئوری تاثیرگذار و پایدار در روانشناسی انسان گرایانه که در دهه های 1950 و 1960 پدید آمد، کارل راجرز و ابراهام ماسلو هستند

این رویکرد را دو تن از روان شناسان مشهور به نام های کارل راجرز و آبراهام مزلو گسترش دادند. در این رویکرد به مسائلی توجه شد که برای انسان هدفمند و ثمربخش باشد. این دو روان شناس به موضوع هایی توجه کرده اند که به طور مستقیم به خود انسان باز می گردد(عزت نفس، اراده ی آزاد، خودشکوفایی و داشتن تجارب متعالی). آن ها به به حل مسائل انسانی و کمک به پیشرفت و رشد شخصیتی و رهایی از کنترل بیرونی هم علاقه داشتند.

این رویکرد بین ۲ رویکرد رفتاری و روانکاوی قرار دارد.این دیدگاه میگه که رفتار آدمی به ادراک او از جهان بستگی داره نه عینیت او از جهان.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره خیانت

در این رویکرد:

  • باید به ارزش های شخصیتی انسان و بی همتایی وی توجه شود.
  • بر اصولی مانند احترام به ارزش های فردی، علاقه به کشف جنبه های جدید رفتار و تعصب نداشتن به روش های پذیرفته شده ی دیگر تکیه دارند.
  • همچنین صاحبان این رویکرد بر نیازهای روان شناختی، مانند نیاز به محبت، پیشرفت یا خلاقیت تأکید کرده اند.

انسان، آزاد و از روی انتخاب و در جهت توانایی رشد و خودشکوفایی رفتار می‌کند. هم چنین نیروی انگیزشی اصلی هر فرد نیز گرایش به سمت رشد و شکوفا شدن دارد که بتواند توانایی‌های بالقوه خود را به‌کار گرفته و به رشدی گسترده تر برسد.

در همه ی ما این یک نیاز اساسی هست که توانایی ها و استعدادهای خودمان را شکوفا کنیم و از وضعیت کنونی خود پیشرفت زیادی داشته باشیم.

این نوع رویکرد بیشتر با ادبیات و معارف انسانی دم سازه تا علم.این رویکرد منحصر به تجربه های شخصی فرد است یعنی با پدیدار شناسی فرد سرو کار داره اعتقاد بر این است که برای فهم رفتار اجتماعی،انسان باید به تعریف خود فرد از موقعیت دست یافت به فرهنگی که گذشته فرد و حالت انگیزشی فعلی او بستگی داشته باشد.

این رویکرد هر نوع جبر در رفتار به صورت‌های روانی، زیستی، اجتماعی و اقتصادی را رد می‌کند و طرفدار آزادی انسان در رفتارهاییت که از او سر می زند.

البته باید توجه داشت درمان های روانشناسی بر پایه رویکرد های روانشناسی مختلف هستند.

این مطلب را نیز بخوانید: مشاوره با موبایل

در درمان های روان شناسی گاهی از رویکرد های التقاطی یعنی آمیخته است استفاده میشود.

مثلا درمان با روش سی بی تی CBT یعنی درمان آمیخته از رویکرد شناختی و رفتاری.امروزه خیلی از این روش درمانی استفاده می شود.

روان درمانی چیست؟

روان درمانی به عنوان گفتار درمانی، درمان روانی- اجتماعی، مشاوره نیز شناخته می شود. روان درمانی روش اولیه برای درمان مشکلات سلامت روان با صحبت با روانشناس، روانپزشک، مشاور یا سایر ارائه دهندگان سلامت روان است. هدف آن کمک به آنها برای درک بیماری خود و آموزش راهبردها و ابزارهایی است که افکار و رفتارهای ناسالم را مدیریت می کنند.

برای بسیاری، بسته به بیماری روانی و شدت آن، روان درمانی به تنهایی ممکن است درمان کافی باشد. در موارد دیگر، روان درمانی با دارو ترکیب می شود. درمانگران شما با شما (یا خانواده تان) همکاری خواهند کرد تا بهترین برنامه درمانی را برای نیازهای خاص شما ایجاد کنند.

انواع مختلف روان درمانی چیست؟

نوع روان درمانی که فرد دریافت می کند به نیازهای منحصر به فرد خودش بستگی دارد. اغلب اوقات یک درمانگر از یک رویکرد ترکیبی استفاده می کند، تکنیک های نمونه گیری شده از انواع مختلف روان درمانی.رویکردهای زیادی برای روان درمانی وجود دارد. هیچ رویکرد واحدی وجود ندارد که برای همه کارساز باشد. در موارد دیگر، یک نوع روان درمانی متمرکز ممکن است بهترین رویکرد درمانی باشد. نوع روان درمانی که فرد دریافت می کند به نیازهای منحصر به فرد خودش بستگی دارد.

بسیاری از این درمان ها که برایتان شرح داده خواهد شد دائما در حال پیشرفت هستند. برخی از تکنیک های درمانی به صورت علمی در مقیاس بزرگ آزمایش شده اند. در حالی که سایرین جدیدتر هستند و اغلب با روان درمانی های معتبرتر ترکیب می شوند. بیش از پنجاه نوع رویکرد درمانی وجود دارد. با این حال، تنها تعداد کمی از آنها رایج هستند.

در اینجا انواعی وجود دارد که بیشتر با آنها روبرو می شوید.این رویکردها بدون توجه به سایر عواملی که بعداً در راهنما بررسی خواهیم کرد، اعمال می شوند.به یاد داشته باشید، اکثر درمانگران رویکردهای درمانی را ترکیب می کنند و یک رویکرد مشاوره یکپارچه را برای هرمراجع در نظرمی گیرند.

روانشناسی شناختی

درمان شناختی رفتاری (CBT)

درمان شناختی رفتاری ترکیبی از دو نوع درمان است: شناخت درمانی و رفتار درمانی. شناخت درمانی تمرکز بر افکار و باورهای یک فرد است و اینکه چگونه بر خلق و خو و اعمال فرد تاثیر می گذارد. هدف این است که فرد را به نوع خاصی ازتفکرآگاه کرده و آن را به سمت سازگاری و سلامت بیشتر هدایت کند. روش دیگر رفتار درمانی، بر رفتار متمرکز است. با آگاهی دادن به رفتارها، اعمال یا عادات ناسالم فرد، رفتار درمانی می تواند به تغییر الگوهای رفتاری کمک کند.

رفتار درمانی دیالکتیکی DBT

رفتار درمانی دیالکتیکی شکلی از CBT است که به طور خاص برای درمان افرادی که افکار و اعمال خودکشی دارند به کار می رود. در سال‌های اخیر، DBT برای درمان مؤثر افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) گسترش یافته است. DBT برای کمک به مراجعان برای کسب بینش و مهارت برای مدیریت افکار، احساسات و رفتارهای خود ساختار یافته است.

درمان روان پویایی

درمان روان پویایی نوعی روانشناسی عمقی است. تمرکز آن این است که به شما کمک کند تا خودآگاهی و درک بیشتری نسبت به اعمال خود به دست آورید. این رویکرد به شدت بر رابطه بین مراجع و درمانگر با هدف شناسایی و کشف اینکه چگونه احساسات و انگیزه های ناخودآگاه می توانند بر رفتار تأثیر بگذارند، متکی است. درمان روان پویشی بیشتر التقاطی است و اغلب با انواع دیگر درمان، مانند CBT یا IPT، برای درمان انواع مختلف اختلالات روانی در هم تنیده می شود.

درمان بین فردی (IPT)

درمان بین فردی بیشتر به صورت فردی برای درمان افسردگی یا دیس تایمیا استفاده می شود. درمان بین فردی بر روابط بین فردی افراد متمرکز است. رویکرد درمانی بر این فرض استوار است که بهبود الگوهای ارتباطی و نحوه ارتباط شما با دیگران به طور موثر افسردگی شما را درمان می کند. درمان بین فردی به شما کمک می کند تا تشخیص دهید که یک رفتار چه زمانی مشکل ایجاد می کند و شما را راهنمایی می کند تا آن را تغییر دهید.

خانواده درمانی سیستمی

این شکل از درمان اغلب «زوج درمانی» یا «مشاوره رابطه» نامیده می شود. تمرکز آن کار با خانواده ها و زوج ها در روابط صمیمانه برای پرورش تغییر و توسعه است. این مکتب درمانی به زوج یا خانواده به عنوان یک سیستم واحد می نگرد و درمان با مشارکت مستقیم همه اعضا در جلسات درمانی انجام می شود.

 

درمان خانواده محور( FFT)

درمان خانواده محور برای کمک به درمان اختلال دوقطبی توسعه یافته است. تکنیک درمانی با این فرض طراحی شد که رابطه بیمار با خانواده اش برای موفقیت در مدیریت بیماری او حیاتی است. جلسات درمانی خانواده محور شامل اعضای خانواده با هدف بهبود روابط خانوادگی و ایجاد سیستم حمایتی برای درمان است.

هیپنوتیزم درمانی شناختی-رفتاری

هیپنوتیزم درمانی شناختی-رفتاری یک رویکرد یکپارچه ترکیبی از هیپنوتیزم بالینی و درمان شناختی رفتاری است. گاهی اوقات از آن به عنوان هیپنوتیزم CBT یاد می شود، جایی که هیپنوتیزم به عنوان یک مزیت افزودنی برای CBT سنتی استفاده می شود. مطالعات نشان داده اند که هیپنوتیزم CBT می تواند به کاهش علائم پس از درمان کمک کند و ممکن است در کمک به درمان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) استفاده شود.

هیپنوتیزم درمانی

هیپنوتیزم درمانی

اغلب برای کمک به مراجعان برای ترک عادت های بد استفاده می شود، درمانگراز هیپنوتیزم یا پیشنهادات هیپنوتیزمی استفاده می کند تا مراجع را به حالت “خلسه مانند” برساند که در آن تمرکز بیشتری را تجربه می کند. یک هیپنوتیزم درمانگر از تکرار کلامی و تصاویر ذهنی استفاده می کند تا به شما کمک کند احساس آرامش و بازتر بودن برای پیشنهادات داشته باشید. توجه به این نکته مهم است که هیچ وقت کنترل رفتار خود را از دست نمی دهید.

بیان درمانی

بیان درمانی نوعی روان درمانی است که از تکنیک های مختلف بیان خلاق به عنوان شکلی، برای ارتباط با درمانگر استفاده می کند. این شکل از درمان بر این فرض استوار است که افراد می توانند از طریق فرآیند خلق هنر، موسیقی، رقص، نوشتن یا سایر اعمال بیانی به بهبودی خود کمک کنند. در حالی که مراجعانی که می توانند از درمان بیانی استفاده کنند ممکن است طیف وسیعی از مشکلات، ناتوانی ها یا تشخیص ها را داشته باشند – درمان بیانی به ویژه در درمان افسردگی خفیف مفید است. درمان بیانی یک اصطلاح کلی برای انواع هنر درمانی خلاقانه است. برخی از انواع رایج درمان بیانی عبارتند از: هنر درمانی، رقص درمانی، نمایش درمانی، موسیقی درمانی و نوشتن درمانی.

بازی درمانی

بازی درمانی یک تکنیک درمانی مهم است که برای کودکان استفاده می شود. حداقل، استفاده از اسباب‌ بازی‌ها می‌تواند به درمانگر کمک کند تا با کودک ارتباط برقرار کند. در حالی که تحقیقات در بازی درمانی بسیار کم است، درمانگر گاهی اوقات می تواند مشکلات کودک را با تماشای نحوه بازی او بهتر درک کند.

درمان با رویکرد انسان‌گرایانه

رویکرد انسان‌گرایانه به درمان، طبیعت انسان را اساساً خوب می‌بیند، وبا حفظ روابط سالم و معنادار و انتخاب‌هایی که به نفع خود و دیگران استدر ارتباط است. درمانگر راهنمایی است که به مراجع کمک می کند تا خود را از فرضیات و ادراک منفی از خود رها کند. هدف تشویق رشد، خودشکوفایی و خود هدایتی است. برای روانشناس انسان گرا، نبودن خود واقعی منشأ مشکلات است.

درمان با رویکرد اگزیستانسیال

مشابه با رویکرد انسان گرایانه، رویکرد وجودی به درمان با توجه به رشد مثبت نسبت به آسیب شناسی، خود را از سایر سبک های درمانی جدامی کند. با این حال، این دو رویکرد بر اساس مضمون متفاوت هستند، زیرا درمانگر وجودی علاقه مند است که مراجع را برای یافتن معنا یا هدف در زندگی خود راهنمایی کند، در حالی که همزمان با مسائل خود روبرو می شود. روانشناس وجودی فرض می کند که مشکلات مراجع ناشی از عدم ایجاد معنا در زندگی آنهاست.

درمان با مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی

مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی مبتنی بر فلسفه ذهن آگاهی است، که «به فرآیندی اشاره دارد که به یک حالت روانی منجر می‌شود که با آگاهی بدون قضاوت از تجربه لحظه حال، از جمله احساسات، افکار، حالات بدنی، هوشیاری و محیط،مشخص می شود. در طول درمان مبتنی بر ذهن آگاهی، مراجع بدون قضاوت به احساسات و افکار خود در لحظه توجه می کند. پیروی از سنت‌های بودایی، روشی باز و پذیرنده برای پاسخ دادن به افکار است.

مشاوره مبتنی بر ذهن آگاهی، رویکردی است که به طور فزاینده ای محبوب است و هدف آن کمک به مراجعان برای افزایش آرامش و در عین حال حذف قضاوت های منفی یا استرس زا است. این تکنیک به مراجعین کمک می کند که چگونه با عوامل استرس زای عاطفی به طور انعکاسی به جای انعکاس برخورد کنند.انواع مختلفی از رویکردهای مراقبه ذهن آگاهی ممکن است به عنوان بخشی از مشاوره ذهن آگاهی استفاده شود، مانند یوگا، مراقبه تنفس، مراقبه نشسته، اسکن بدن و اسکن صدا.

اسکن بدن شامل توجه تدریجی به قسمت‌های مختلف بدن در حین کشش و سپس شل کردن عضلات است. با اسکن صدا، پاسخ به صداها به گونه ای تنظیم می شود که تاثیر بد آنها کاهش می یابد. در حالی که رویکردهای ذهن آگاهی اغلب به CBT و سایر اشکال درمانی اضافه می شوند، شواهد اخیری وجود دارد که از مزایای منحصر به فرد آنها برای کاهش اضطراب حمایت می کند.

تمرکز حواس مان را بر روی ذهن آگاهی متمرکز کنیم

ذهن آگاهی حالتی از ذهن است که به ما کمک می کند تمرکزی غیرقابل قضاوت بر لحظه حال پرورش دهیم. این ما را تشویق می کند تا به احساسات، افکار و احساسات بدن خود آگاهی بیاوریم.نکته مهم این است که ذهن آگاهی یک پیش بینی کننده مهم رفاه است و با سطوح بیشتری از رضایت از زندگی، عاطفه مثبت، خودمختاری و شایستگی مرتبط است.

در دهه گذشته، تحقیقات علمی در مورد ذهن آگاهی به شدت افزایش یافته است. ما می دانیم که برای برخی از ما، ذهن آگاهی را می توان به طور طبیعی و با حداقل آموزش تجربه کرد. با این حال، ما همچنین می دانیم که ذهن آگاهی را می توان به روش های مختلفی آموزش داد.بنابراین، با ابزارهای مناسب، همه این ظرفیت را دارند که حس عمیق‌تری از ذهن آگاهی را به زندگی خود بیاورند.

درمان بین فردی (IPT)

IPT یک درمان گفتاری است که به افراد مبتلا به افسردگی کمک می کند تا مشکلات موجود در روابط خود با خانواده، شریک زندگی و دوستان را شناسایی و برطرف کنند.ایده این است که روابط ضعیف با افراد در زندگی شما می تواند باعث ایجاد احساس افسردگی در شما شود.افسردگی به نوبه خود می تواند روابط شما را با دیگران بدتر کند.اگر افسردگی خفیف تا متوسط ​​دارید که به سایر درمان های گفتاری مانند CBT پاسخ نداده است، ممکن است به شما IPT پیشنهاد شود.

درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT)

درمان‌های مبتنی بر ذهن آگاهی به شما کمک می‌کنند تا لحظه به لحظه روی افکار و احساسات خود تمرکز کنید.

روان درمانی

MBCT برای کمک برای جلوگیری از بازگشت افسردگی و کمک به برخی از انواع اضطراب و استرس استفاده می شود MBCT تکنیک‌های تمرکز حواس مانند مدیتیشن و تمرین‌های تنفسی را با شناخت درمانی ترکیب می‌کند، که در مورد یادگیری نحوه مدیریت افکار و نحوه ایجاد احساس در شما است.

روان درمانی روان پویشی

روان درمانی روان پویشی به این موضوع می پردازد که چگونه تجربیات و افکار دوران کودکی که از آنها آگاه نیستید (ذهن ناخودآگاه شما) بر تفکر، احساسات، روابط و رفتار امروز شما تأثیر می گذارد.

شما در مورد افکار و احساسات خود با یک درمانگر صحبت می کنید. این نوع گفتار درمانی ممکن است برای حدود 16 جلسه ارائه شود.

زوج درمانی

زوج درمانی می تواند به افرادی که افسردگی دارند کمک کند که ممکن است با مشکلاتی در رابطه آنها با شریک زندگیشان مرتبط باشد. گاهی اوقات زوج درمانی رفتاری (BCT) یا زوج درمانی افسردگی (CTfD) نامیده می شود.زوج درمانی معمولاً شامل 15 تا 20 جلسه در طول 5 تا 6 ماه است.

مشاوره زوجین

مشاوره زوجین، مشاوره رابطه یا مشاوره ازدواج نوعی درمان است که به دنبال کمک به برقراری ارتباط و تسهیل تغییر در یک رابطه صمیمی است. به طور معمول، اصطلاح “مشاوره زوجین” زمانی به کار می رود که درمان به طور خاص برای دو نفر در یک رابطه طراحی شده باشد. با در نظر گرفتن این موضوع، مشاورانی که این شکل از درمان را ارائه می دهند باید آموزش های مربوطه را داشته باشند تا به آنها کمک کند تا با پویایی یک زوج کار کنند.

درمان بین فرهنگی

درمان بین فرهنگی (همچنین به عنوان درمان چند فرهنگی شناخته می شود) نوعی از گفتار درمانی است که به ویژه به اهمیت زمینه های فرهنگی متنوع در یک محیط درمانی حساس است و به اهمیت آن می پردازد. این نوع مشاوره بر روی کار درمانی با تجربه فردی بیمارانی که به دلیل ساختارهای فردی آنها در محیط های اجتماعی احساس می کنند توسط فرهنگ اکثریت به حاشیه رانده شده اند، تمرکز دارد.درمان بین فرهنگی اهمیت تجربه فرهنگی را در خط مقدم درمان قرار می دهد و امیدوار است به افراد با پیشینه های فرهنگی متنوع و اقلیت کمک کند تا هویت قومی و فرهنگی سالمی را ایجاد کنند که دارای خودپذیری و عزت نفس هستند.

اکوتراپی

اکوتراپی یک اصطلاح کلی برای یک نوع درمان است که بر شرکت در فعالیت‌های ضعیفی که در طبیعت انجام می‌شود تمرکز دارد. بهره گیری از خواص آرام بخش جهان طبیعی و پرورش این ارتباط در رویکرد به شفا نقش اساسی دارد.اکوتراپی بر مبنایی جامع کار می کند و به جای سلامتی فرد، بر فعالیت تمرکز دارد. فعالیت ها شامل حفاظت، باغبانی، تماشای ستارگان، پیاده روی و کشاورزی است و توسط درمانگران و مشاوران یا متخصصان آموزش دیده هدایت می شود.

راه رفتن و صحبت درمانی

پیاده‌روی و گفتار درمانی به بهترین وجه به‌عنوان «روش سنتی مشاوره در بیرون» توصیف می‌شود. این نوعی از گفتار درمانی است که در آن مشاور و مراجعانش در طول مسیر محلی مانند خط ساحلی، مسیر پیاده‌روی عمومی یا پارک، با هم قدم می‌زنند.

جلسه مشاوره به این شکل از درمان می‌تواند به ویژه برای افرادی که اتاق مشاوره سنتی را ترسناک می‌دانند که برای یافتن زمانی برای بیرون رفتن تلاش می‌کنند مفید باشد و می‌تواند به تغییر ادراکات و احساسات فعلی از «گیر کردن» کمک کند. راه رفتن و گفتار درمانی همچنین می تواند برای افرادی که در بحث درباره احساسات خود تلاش می کنند مفید باشد و می تواند از طبیعت به عنوان بیانی استعاری از احساسات استفاده کند.

سیستم های خانواده درمانی داخلی

سیستم درمانی درونی خانواده، یا درمان IFS، رویکردی است که «بخش‌های» مختلف درون ما و یک خود درونی اصلی را تشخیص می‌دهد. تصور می‌شود که خود هسته‌ای ما، آرام، متصل و دلسوز است، اما دسترسی ما به آن می‌تواند توسط بخش‌های دیگری که ممکن است به دلیل تجارب زندگی ماهیت افراطی داشته باشند، مانع شود. این می تواند منجر به رفتارهای غیر مفید از جمله اعتیاد، کمال گرایی و انتقاد از خود شود.هدف از درمان IFS این است که به شما کمک کند بخش های مختلف خود را بشناسید و با آنها ارتباط برقرار کنید، آنها را درک کنید و با خود اصلی خود ارتباط برقرار کنید. امید این است که خود مسئولیت را بر عهده بگیرد و کمک کند که قطعات به طور هماهنگ با هم کار کنند.

گروه درمانی

همانطور که از نام آن پیداست، گروه درمانی در یک گروه، معمولاً پنج تا پانزده بیمار انجام می شود. درمان گروهی حضوری یا آنلاین اغلب به سمت یک موضوع خاص مانند افسردگی، اضطراب اجتماعی یا سوء مصرف مواد هدف قرار می گیرد.این شکل از درمان مزایایی را ارائه می دهد که درمان فردی ممکن است نداشته باشد. این گروه ممکن است به یک شبکه حمایتی برای بیمار تبدیل شود و عمل گوش دادن و صحبت کردن با دیگران ممکن است به بیمار کمک کند تا مشکلات خود را در چشم انداز قرار دهد.

منابع:

  1. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رویکردهای روان‌شناسی»
  2. هیلگارد،روانشناسی عمومی
  3. مقاله سایت میگنا
  4. کتاب روان شناسی کاربردی (1).
  5. حسین شکرکن ودیگران، مکتب های روان شناسی و نقدآن، ج2، ص405.

باتشکر از توجه شما .برای دریافت مشاوره با متخصصین روانشناسی داناک با شماره تلفن های منشی در هر ساعت هماهنگ بفرمایید. مشاوره بصورت تلفنی در سراسر کشور و حضوری در تهران می باشد.

تلفن منشی: 09120992294